دختر نواز شریف گفت که نوه نخستوزیر پاکستان از بیم حملات تروریستی به مدرسه نمیرود.به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک، منابع محلی پاکستان گزارش دادند که نوه نواز شریف، نخستوزیر پاکستان از بیم حملات تروریستی دیگر به مدرسه نمیرود.این اقدام در حالی صورت می گیرد که شبهنظامیان طالبان به تازگی متعهد شدند حملات بیشتری را نظیر حملهای که در ماه دسامبر به مدرسهای در پیشاور صورت گرفت، انجام دهند.مریم نواز، دختر نخستوزیر پاکستان گفت که تصمیم اخیر از بیم جان نوه نواز شریف اتخاذ نشده بلکه عدم حضور وی در مدرسه برای حفظ جان دیگر دانشآموزان ضروری بوده است.دختر نخستوزیر پاکستان گفت که نوه نواز شریف به تحصیلات خود در این کشور ادامه خواهد داد و شایعهها درخصوص اعزام وی به لندن صحت ندارد.
دسته: فروشگاه
نقد رسالت بر تفکرات پلوراليسم سروش
محمدكاظم انبارلويي در سرمقاله رسالت نوشت:مقام معظم رهبري در ديدار مسئولان نظام و ميهمانان خارجي در سالروز ميلاد پيامبر اسلام(ص) و امام جعفر صادق(ع) فرمودند: “اسلام پلوراليسم را قبول ندارد.” عدهاي در اين كشور در دهه 70 تخت گاز راه افتادند براي ترويج پلوراليسم و هيچ حريمي را هم رعايت نكردند. پلوراليسم از سمومات ليبراليسم براي پنهان كردن حقيقت و حق جلوه دادن باطل است.مروج، مفسر و مبلغ اين تفكر عبدالكريم سروش بود كه همه حيثيت علمي و مهارت قلمي و زباني خود را روي آن گذاشت. او ليبراليسم و پلوراليسم را حتي افراطيتر از طراحان اين تئوري در بستهبنديهاي جديد فكري مطرح ميكرد. همان كاري كه احسان طبري در دهه 30 و 40 براي تبليغ ماركسيسم انجام داد و حتي بهتر از اساتيد و واضعان تئوري ماترياليسم ديالكتيك، ماركسيسم را تبليغ و ترويج كرد. اما علامه طباطبايي و شهيد مطهري تير خلاص را به لحاظ فلسفي به اين تفكر منحط زدند كه نه تنها ماركسيستها در آن سالها كمر راست نكردند بلكه حتي امروز يادي از آنها در موزه تفكر بشر نميشود. سروش هم با خيزي كه از سال 70 برداشته بود آنچنان سريع اين وادي را طي كرد كه يك شبه ره صد ساله را طي نمود و در فتنه 88 اوج اعتقاد خود را به پلوراليسم با قرارگرفتن در يك صف با “گوگوش”، عليه اسلام و نظام و مردم خود به نمايش گذاشت.كسي كه روزگاري در صف فيلسوفان و حكيمان اين مملكت ميدرخشيد بيماري پلوراليسم، او را در كنار رقاصههاي كابارهها و ارتش فرهنگي شاه قرار داد. سمومات پلوراليسم در جسم و جان او آنچنان ريشه دوانده است كه حاضر نيست در كنار يك فقيه و حكيم و فيلسوف حوزه علميه بنشيند اما حاضر است در كنار كساني عكس يادگاري بگيرد كه سر در آخور صهيونيستها دارند و تنها افتخارشان دفاع از بهائيت و همجنسبازي است. او اكنون در اتاق فكر لندن در كنار كساني كمر به هدم انقلاب و اسلام بسته است كه اگر جيره روزانهشان از جرج سوروس قطع شود بايد در خيابانهاي لندن به گدايي و دريوزگي بيفتند.سروش در باب پلوراليسم چه ميگفت؟او ميگفت:- حقيقت خالص در دست كسي نيست.(1)ـ هيچ تفسير رسمي و واحد از دين وجود ندارد، لذا هيچ مرجع و مفسر رسمي از دين وجود ندارد.ـ قول هيچ كس حجت نيست، هيچ فهمي مقدس نيست.ـ نه تشيع حق محض است نه تسنن.(2)سروش ميگفت:ـ تنوع قرائتهاي گوناگون از يك دين را بايد به رسميت شناخت.ـ بهشت و جهنم مردم دست خودشان است.(3)او معلوم بود با اين حرفها ريشه مرجعيت و رهبري در جامعه اسلامي را ميزند. كسي كه ميگويد؛ حقيقت خالص در دست كسي نيست، دنبال مرجعيت فكري خود است چون دارد آدرس ميدهد حقيقت در دست اوست. كسي كه ميگويد هيچ تفسير رسمي و واحد از دين وجود ندارد در حقيقت تفسير خود از دين را دارد تبليغ ميكند. كسي كه قول هيچكس را حجت نميداند بر قول خود به عنوان يك حجت اصرار ميورزد.چون در اين مكان توقف نخواهد كرد، براي اثبات خود پاي در فتنه ميگذارد و حاضر است در كنار سرويسهاي امنيتي آمريكا و اروپا تيغ خشونت و نفرت بر مردم خود بكشد و تا مرز محاربه و بغي پيش رود.همان روزها كه اين حرفها در تهران زده شد گري سيك مشاور امنيت ملي جيمي كارتر، رئيس جمهور اسبق آمريكا گفته بود: ” من چگونه خوشحال نباشم از اينكه در ايران موج تازهاي بر پا شده كه مصمم است طومار حكومت اسلامي را به هم پيچد و حكومتي نظير ايران در دوران شاه و عربستان سعودي را روي كار آورد. خواست ما اين است كه دين در سياست دخالت نكند. من روشنفكراني را ديدهام كه اشاره هاي ما را دنبال ميكنند. آنها ششلولي را بالا برده اند تا هر كس و هر چه را با ما ناسازگار باشد، هدف قرار دهد مثلاً حتي ولايت فقيه را كه من فكر ميكنم در صحراي طبس تكنولوژي برتر ما نتوانست او را دفع كند.”(4)آمريكاييها نميتوانستند خوشحالي خود را از كساني كه ريشه دين را با تمسك به پلوراليسم ميزدند، پنهان كنند. آنها توانسته بودند به تن يك فيلسوف لباس كابوي بپوشانند و يك ششلول به دست او بدهند كه هر كس را اراده كردند، بزند. شما آثار سروش در دهه 80 را ببينيد، جز فحش و ناسزا و هتاكي به فقها و مراجع و بزرگان اسلام و تئوريپردازي عليه حكومت ديني هيچ چيز ديگري نيست.ما در دهه 70 و 80 فقط شاهد هفت تيركشي همين جماعت بوديم. فتنه سال 78 و 88 محصول همين هفت تيركشيها بود.اصرار سروش بر اينكه تنوع قرائتهاي گوناگون از دين را به رسميت بشناسيم براي اين بود كه رسميترين قرائت از دين را منزوي و رسواترين آن را رسميت ببخشد. آنها ميخواستند بگويند به رسميت شناختن همجنسبازي و قبول اينكه بهائيت يك قرائت ديني است، محصول اسلام رحماني است. اما تكيه بر فقه آل محمد(ص) در احكام مربوط به مرتد، محارب و مفسد في الارض، يك قرائت طالباني است، تا مقدمه كودتا عليه اسلام و نظام و مردم را تدارك ببينند.آنها ميگفتند بهشت و جهنم مردم دست خودشان است تا بعد بتوانند توسط صدها كانال ماهوارهاي مستهجن و هزاران سايت آلوده به مسائل جنسي، فروپاشي خانوادهها را تدارك ببينند و مردم را به سمت جهنم طلاق و منازعات خانوادگي ببرند. آنها مامور بودند بگويند نه تشيع حق محض است نه تسنن، براي اينكه بتوانند ريشه اسلام را به نفع ليبراليسم، سكولاريسم و پلوراليسم بزنند بدون دادن هيچ تلفات فكري!آنها اصرار داشتند بگويند هيچ فهمي مقدس نيست الا همين عناوين كه ذكرش رفت.آنها بتي ساختند از تقدسزدايي كه خود اين بت مقدس بود؛ بت “هيچ چيز مقدس نيست” را مقدس اعلام كردند!آنها حقيقت خالص را در دست خود ميدانستند و به كسي اجازه نميدادند از حقيقت سخن بگويد. اگر غير از اين راه كسي اراده راه ديگري داشت با جنگ سخت و نرم، هزاران تن را به خاك و خون ميكشيدند. آنها در اوج استبداد از دموكراسي و در اوج ظلم و شقاوت و شكنجه از آزادي سخن ميگفتند و فكر ميكردند هيچ كس قادر نيست دست آنها را رو كند يا بخواند.20 سال پيش از طرح انديشههاي منحط مبتني بر پلوراليسم، شهيد مرتضي مطهري پنبه اين تفكر را زده بود و اثبات كرده بود در قرآن؛ “دين از اول تا آخر جهان يكي بيش نيست و همه پيامبران، بشر را به يك دين دعوت كردهاند.”(5)وي اثبات كرده بود “پيامبران از آدم تا خاتم، مردم را به اسلام دعوت كردهاند.” ان الدين عندالله الاسلام و تكثرگرايي در اسلام جايي ندارد، صراطهاي مستقيم بيمعناست، ما يك راه بيشتر نداريم، آن هم “صراط مستقيم” الهي است.بصيرت مردم و هوشمندي نخبگان بويژه مراجع عاليقدر اسلام و دانشمندان ژرفنگر ديني سد راه چنين تبهكاريهايي شد و انقلاب را از گردنه هاي سختي به سلامت عبور داد.همه اين تلاشها براي اين صورت ميگرفت كه دوگانه “انقلاب و ضدانقلاب”، “اسلام و كفر” و “استضعاف و استكبار” كه ملت را رو در روي دشمن قرار ميداد به دوگانههاي سركاري سوق پيدا كند و ملت را در برابر ملت قرار دهد.فتنه 78 و 88 نمونهاي از اين تردستي سياسي، فكري و… بود. آنها كه مبلغ پلوراليسم در دهه 70 و 80 بودند مستند خود را پايههاي فكري ليبراليسم قرار داده بودند و اصراري نداشتند تا به قرآن و متون ديني تكيه كنند.اما امروز شاهد پديدهاي هستيم كه ميخواهد فهم پلوراليستي و ليبراليستي خود را به دين تحميل كند و اين كار فوق العاده خطرناكي است. اين خطر در دهه چهل و پنجاه در قالب تحميل فهم ماركسيستي از اسلام و قرآن ظهور كرد و خسارات زيادي به انقلاب اسلامي وارد آورد. از دل اين تفكر، منافقين پديد آمدند كه جنايات آنها عليه ملت را تاريخ فراموش نميكند.اين يك كژراهه است و بايد هشدار مقام معظم رهبري را در سالروز ميلاد پيامبر اكرم(ص) كه “اسلام، پلوراليسم را قبول ندارد”، جدي گرفت.———————————————پينوشتها:1ـ سروش ـ كيان شماره 33 – مقاله دين و آزادي ـ آبان و آذر 752ـ سروش ـ مقاله صراطهاي مستقيم ـ كيان شماره 3653- سروش- مقاله رهايي از دين و يقين به رهايي- كيان شماره 48- مرداد و شهريور 784- روزنامه كيهان 27 /7/ 795- مطهري، مرتضي – مجموعه آثار- ج 3 ص 57
پدیده برجسازی در اعماق پایتخت
ممانعت از افزايش تعداد «طبقات» ساختمان بيش از حد مجاز طرح تفصيلي و مهار روند فروش «تراكم اضافه» در تهران، باعث حركت معكوس ارتفاع سازههاي جديد از سطوح مثبت روي زمين به تراز «منفي» زيرزمين شده است.تحقيقات ميداني «دنياياقتصاد» از تابلوهاي نصبشده در جلوي برخي كارگاههاي ساختماني مستقر در مناطق خاصي از تهران حاكي است: تحتتاثير صدور مجوز «تراكممنفي» براي برجهاي بالاي 20طبقه، حدود يكسوم تا نزديك يكدوم ارتفاع برجهاي جديد به تراز زيرصفر هدايت شده؛ طوري كه اين شيوه ساختوساز كه طي دستكم يكسال اخير گسترش پيدا كرده، هماكنون حجم قابلتوجهي از گودبرداريهاي عميق در پايتخت را رقم زده است. در شكل تازه برجسازي كه عمدتا با كاربريهاي غيرمسكوني همچون اداري يا تجاري در جريان است، تراكم كل ساختمان معمولا بين 30 تا 35طبقه در نظر گرفته شده كه از اين ميزان ارتفاع، بين 5 تا 10 طبقه در زيرزمين ساخته ميشود.مديريت شهري تهران مطابق ضوابط طرح تفصيلي و البته مجوزهايي كه در گذشته توسط كميسيون ماده5 صادر شده، «تراكممنفي» را صرفا با هدف «تامين پاركينگ» در نظر گرفته؛ اما در برخي از اين برجها، استفاده تركيبي از فضاي زيرزمين، هدف اوليه مسوولان شهر از برقراري امكان «منفيسازي» را مخدوش كرده است. در چند نمونه از چنين سازههايي كه هماكنون به بهرهبرداري رسيدهاند، بخشي از فضاي زيرزمين برج، به غرفههاي تجاري يا خدماتي مبدل شده است.بهرهبرداري فراتر از پارك خودرو در طبقات منفي برجهاي غيرمسكوني، هماكنون بهعنوان مهمترين محرك در گرايش به سرمايهگذاري در اين قبيل ساختوسازها محسوب ميشود.ركود مسكن در ماههاي اخير اگرچه تيراژ ساختوسازهاي مسكوني را با افت حداقل 50درصدي روبهرو كرده؛ اما شكل خاص بازار املاك تجاري و استقلال نسبي آن از دورههاي رونق و ركود، برجسازي در اين حوزه را كماكان در سطح رو به افزايش محفوظ نگه داشته است.در ماههاي اخير، بهبود فضاي اقتصادي و افزايش توليدات صنعتي از يكسو و واردات كالاهاي مصرفي لوكس از سوي ديگر، تقاضا براي ساخت مجتمعهاي تجاري چندمنظوره را كه عمدتا به «تراكممنفي» نزديك به 10 طبقه مجهز هستند، افزايش داده است.به گزارش «دنياياقتصاد»، كارشناسان درباره پديده جديد «منفي»سازي در تهران پنج علت و عارضه را مطرح ميكنند. عامل اول در بروز اين پديده، سهم ناچيز عوارضي است كه شهرداري براي طبقات منفي دريافت ميكند. انبوهسازان ميگويند، عوارض صدور پروانه براي تراكممنفي به مراتب ارزانتر از تراكم مثبت است و به ازای هر طبقه منفي، 10درصد از آن كاسته ميشود.اما ظاهرا شهرداري براي تامين پاركينگ در زيرزمين برجها، رقمي بسيار نازل و معادل يكدهم نرخ تراكم، از سازندهها دريافت ميكند. با اين حال، اگر كاربري تجاري به صورت رسمي براي طبقات منفي صادر شود، عوارض آن، مطابق تراكم مثبت ساختمانها كه حداقل 200هزار تا 300 هزار تومان برآورد ميشود، محاسبه خواهد شد. عامل دوم در گرايش برجسازها به اعماق زمين، ايجاد ارزشافزوده مضاعف در زمين و در نتيجه استهلاك سريع هزينه اوليه خريد زمين است. «تراكممنفي» چون سطح كل زيربناي سازه را افزايش ميدهد، به كاهش سهم ريالي زمين در قيمت تمامشده ساخت منجر ميشود.اين موضوع، در نهايت عامل سوم را سبب ميشود و منابع مالي مديريتشهري از محل درآمدهاي ناشي از ساختوساز را افزايش ميدهد. عامل چهارم نيز مخالفت ماههاي اخير شوراي عالي شهرسازي و شهرداري تهران با روند تراكمفروشي و اضافهطبقات است كه باعث شده طبقات اضافي به زيرزمين برود!در اين ميان، آنطور كه اعضاي شوراي شهر تهران و برخي كارشناسان شهري ميگويند ساختوسازهاي عميق در تراز منفي، تبعات زيستمحيطي جبرانناپذيري براي پايتخت در پي دارد كه يك نمونه آن، خشكشدن تدریجی آبهاي زيرزميني و انحراف مسير قنات است. منشأ گودبرداريهاي عميقبه گزارش «دنیای اقتصاد» طی دستكم يكسال اخیر گودبرداریهای عمیق در مقایسه با ساختوسازهای کم ارتفاع و کم عمق افزایش پیدا کرده که دلیل آن تامین پارکینگ مورد نیاز برای طبقات بالا است. شاید دلیل ساخت این طبقات منفی پارکینگ باشد؛ اما گروهی از سازندگان به جز پارکینگ از طبقات زیرین استفاده تجاری نیز میکنند. یکی از خطراتی که ایجاد گودهای عمیق برای پایتخت ایجاد میکنند، افزایش حوادث و تلفات گودبرداری در شهر تهران است. موضوعی که سعید غفرانی رئیس سازمان نظام مهندسی استان تهران نیز آن را تایید میکند و میگوید: بهطور قطع یکی از اصلیترین علل بالابودن حوادث و تلفات گودبرداری درشهر تهران رواج بلندمرتبهسازی است. بدیهی است که هرچه تعداد طبقات یک ساختمان بیشتر باشد، پارکینگ بیشتری موردنیاز است؛ بنابراین در ساختمانهای بلندمرتبه علاوه بر افزایش ارتفاع نسبت به سایر ساختمانها تعداد طبقات منفی که به پارکینگ اختصاص پیدا میکند هم بیشتر است که برای تامین این فضا گودبرداری با عمق بیشتری انجام میشود. ضوابط گودبرداری به روز شودگفتههای رئیس سازمان نظام مهندسی در حالی است که برخی از اعضای شورای شهر تهران از مدافعان اصلی منفی سازی هستند و آن را راهکاری برای حل کمبود پارکینگ در مجتمعهای بزرگ تجاری و مسکونی میدانند و تاثیر افزایش حوادث گودبرداری به دلیل عمیق تر شدن گودبرداری را رد میکنند. محمدمهدی تندگویان، سخنگوی کمیسیون شهرسازی و معماری شورای شهر تهران با بیان اینکه مخالف منفی سازی در پایتخت نیستيم به «دنیای اقتصاد» گفت: در تمام کشورهای دنیا این الگوی ساخت وساز رواج دارد و ما نیز باید برای کاهش آسیبها و حوادث ناشی از اجرای این الگو مطالعات علمی انجام دهیم.او ادامه داد: ایمنترین ساختمانهای دنیا طبقات منفی زیادی دارند و نمیتوان گفت افزایش منفیسازی سبب رشد آمار حوادث ساختمانی میشود. ما باید ضوابط گودبرداریها را به روزرسانی کنیم. اگر گودی ایمن شود و مقررات نظام مهندسی را رعایت کند، نباید نگرانی برای افزایش عمق ساختمان وجود داشته باشد. به گفته این عضو شورای شهر «عوارضی» که توسط شهرداري از منفیسازی –احداث طبقات اضافه در زيرزمين- گرفته میشود چندان قابل توجه نیست و نمیتواند انگیزهای برای صدور مجوز طبقات منفی برای مدیریت شهری باشد. پیش پروانه، عامل بروز حادثهمحمدسالاری، رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورا نیز با تایید دیدگاه سخنگوی این کمیسیون به «دنیای اقتصاد» گفت: چه ایرادی وجود دارد که در ساختمانهای بلندمرتبه برای تامین پارکینگ از طبقات زیرین استفاده شود؛ زیرا تامین پارکینگ در طبقه همکف یا روی همکف صرفه اقتصادی ندارد.او افزود: اگر برای مقاوم سازی هزینههای لازم انجام شود و بحث مقاوم سازی جدارههای گود رعایت شود، نباید نگرانی داشته باشیم. در گود ایران زمین نیز به دلیل عدم رعایت نکات فنی و برای کاهش هزینهها برخی نکات ایمنی رعایت نشده بود چنین اتفاقی رخ داد.سالاری تصریح کرد: احداث طبقات زیرزمینی هیچ مشکلی از نظر فنی ندارد مشکل زمانی به وجود میآید که گروهی از متولیان ساختوساز مقررات ملی ساختمان را رعایت نمیکنند. بهعنوان مثال آزمایشهای مختلفی در خصوص مکانیک خاک یا شناسایی مسیر فاضلابها و قناتها انجام نمیشود.او صدور پیش پروانه را یکی دیگر از علل بروز حوادث در گودبرداری عمیق دانست و اضافه کرد: صدور پیش پروانه عملا فرآیند ارسال نقشههای ساختوساز را به نظام مهندسی حذف میکند. البته خوشبختانه صدور پیش پروانه اخيرا در شهرداری تهران ممنوع شده است.رئیس کمیسیون شهرسازی و معماری شورا نیز انگیزه درآمدزایی در صدور مجوزهای طبقات منفی را رد کرد و گفت: مبلغ ريالي عوارض برای صدور پروانه طبقات منفی کمترین میزان در میان سایر عوارض ساختمانی است.سالاری استفاده تجاری از برخی از فضاهای پارکینگ را تکذیب نکرد و افزود: در برخی از مجتمعهای تجاری در صورت تامین فضاهای پارکینگ موردنیاز مجوز تغییر کاربری داده میشود که در اين حالت عوارض آن مطابق با عوارض ساختمانهای تجاری دریافت میشود.به گزارش «دنياياقتصاد» رعایت استانداردهای علمی در گودبرداریهای عمیق برای کاهش حوادث موضوعی است که بیشتر اعضای شورای شهر تهران بر آن توافق دارند. اقبال شاکری عضو کمیسیون عمران شورای شهر تهران معتقد است: دانش علمی و دانشگاهی برای گودبرداریهای عمیق در کشور وجود دارد؛ اما آنچه مهم است اجرای این دانش توسط مجریان و پیمانکاران است. او از کاهش قابل توجه آمار حوادث گودبرداری خبر داد و به «دنیای اقتصاد» گفت: این آمارها نشان میدهد ما دانش انجام گودبرداریهاي استاندارد را داریم.او تاکید کرد: ساخت طبقات منفی اگر برخلاف ضوابط طرح تفصیلی نباشد مشکلی ندارد؛ اما اگر طبقات منفی برخلاف آن باشد باید با آن برخورد شود و این برخورد نیز باید پیش از ساخت مجتمع باشد نه آنکه بعد از ساخت مجتمع تازه به دنبال برخورد با تخلف باشیم. امکانسنجی قبل از اجراابوالفضل قناعتی، سخنگوی کمیسیون عمران شورا نیز در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» دلیل ساخت طبقات منفی را مصوبه شورای شهر عنوان کرد که براساس آن باید پارکینگها مسقف شوند. او دراین باره اظهار کرد: ساخت پارکینگ روی سطح زمین در مجتمعهای مسکونی صرفه اقتصادی ندارد.او یادآوری کرد: برای افزایش عمق ساختوساز در زیر زمین باید امکانسنجیهای متعددی همچون بررسی سفرههای آب زیر زمینی پیشبینی شود؛ چراکه در تمام مناطق شهری امکان ایجاد گودهای عمیق 30 تا 40 متری وجود ندارد. طبقات منفی با عبور از قوانیناین در حالی است که دبیر انجمن انبوه سازان تهران «انگیزه مالی» را یکی از مهم ترین دلایل تمایل به صدور مجوز تراكم منفی عنوان کرد و گفت: معمولا برای تامین پارکینگ بناهای تجاری مجبور به ساخت پارکینگ در طبقات منفی میشوند که تبعات منفی زیادی از جمله ریزشهای پی در پی گودبرداری را به دنبال دارد.محمدمهدی مافی، دبیر انجمن انبوه سازان تهران ادامه داد: این گودبرداریهای عمیق سبب تغییر مسیر آبهای زیر زمینی و رفتن آنها به لایههای عمیقتر زمین ميشود و ممکن است منجر به تغییر فضاهای زیست محیطی منطقه شود؛ به این معنی که برخی از گیاهان که به دلیل دسترسی به آبهای سطحی در آن منطقه رشد میکنند به مرور خشک شده و از بین میروند.او پیشنهاد کرد: بررسی کارشناسی در خصوص تاثیرات منفی گودبرداریها بر فضاهای طبیعی شهر انجام شود؛ زیرا با توجه به آلودگی هوا و کمبود آب در دراز مدت میتواند این تغییرات به ضرر شهر و شهروندان باشد.مافی تصریح کرد: به دلیل محدودیتهای شهرسازی در طبقات صفر به بالا برخی برای دور زدن قوانین به ساخت طبقات در زیر زمین روی میآورند. این طبقات در حالی با انگیزه ساخت پارکینگ ساخته میشوند که بیشتر مورد استفاده تجاری قرار میگیرند. او درباره میزان استفاده این طبقات منفی برای مدیریت شهری اظهار کرد: عوارض هر طبقه زیر همکف ده درصد کاسته میشود و به نظر میآید به دلیل محدودیت ارتفاع صاحبان این املاک قصد دور زدن ضوابط را دارند.او ادامه داد: به همین دلیل است که در برخی موارد مشاهده میشود که بعد از ساخت پارکینگ به دنبال تغییر کاربری هستند.مافی نیز تاثیر عمیق شدن گودبرداریها را بر افزایش حوادث ساختمانی تایید کرد و افزود: افزایش عمق گودبرداری باعث افزایش فشار ديوارههاي گود شده و برای پایداری گودبرداری باید از روشهای گرانقیمتتری استفاده شود.دبیر انجمن انبوه سازان تهران به تاثیر درازمدت این گودبرداریهای عمیق بر خاک منطقه اشاره کرد و گفت: ممکن است این گونه گودبرداری سبب تاثیر بر خاک منطقه شود و در درازمدت بر ساختمان اطراف خود تاثير نشان دهد. تاثیر گودبرداری منفی بر محیطزیسترحمتالله حافظی، رئیس کمیسیون سلامت و محیط زیست شورای شهر تهران نیز با بیان اینکه ظرفیت فنی گودبرداریهای سنگین و عمیق در کشور وجود دارد، اظهار کرد: در کشور ما مشکلی از لحاظ دانش فنی وجود ندارد؛ اما باید ملاحظات ایمنی در ساختوساز رعایت شود. به عنوان مثال در گودبرداری خیابان ایرانزمین این استانداردها رعایت نشده بود و چون گمان میکردند بعد از گودبرداری به سرعت گود پر شده و ساخت طبقات آغاز میشود، استانداردهای لازم مهندسی رعایت نشد. او صدور مجوز منفیسازی در تهران را بر افزایش درآمدهای شهرداری موثر دانست و گفت: هرچه مساحت كل زیربنا بیشتر شود، عوارض بیشتر میشود. حافظی تاثیرات منفی گودبرداریهای عمیق بر محیط زیست منطقه را تایید کرد و افزود: ممکن است این گودبرداریها آبهای زیرزمینی منطقه را تحت تاثیر قرار دهد و به مسیر طبیعی قناتها آسیب وارد کند که برای محیط زیست عاملی تهدیدکننده است. رئیس کمیسیون سلامت و محیط زیست شورا پیشنهاد کرد: تمامی پروژههای سنگین که در سطح شهر اجرایی میشود پیوستهای زیست محیطی داشته باشند که ضوابط آن برای پروژههایی که مالک خصوصی دارند توسط کمیسیونهای تخصصی تعریف شود.
بازی صهیونیستها با غرب
جلیل حسنی در سرمقاله جمهوری اسلامی نوشت:دبیرکل ناتو در اشاره به حوادث اخیر پاریس با تاکید بر اینکه نباید هیچ مذهب و ملیتی مسئول اقدامات تروریستی فرانسه دانسته شود، گفت: مسلمانان بزرگترین قربانیان تروریسم هستند.وی در پاسخ به سوال خبرنگار یک نشریه آلمانی درباره میزان تهدید «تروریسم اسلامی» در اروپا گفت: چندی قبل در نروژ یک مسیحی سفیدپوست قتل عام غیرقابل تصوری راه انداخت بنابر این درست این است که با تروریسم باید بدون در نظرگرفتن مذهب یا ملیت مبارزه کرد.علیرغم اظهارات دبیرکل ناتو، نشانهها و شواهدی وجود دارد و مسائلی در چند روز گذشته و در پی اتفاقات پاریس مطرح شده است که نشان میدهد جریانهایی، به خصوص در غرب تلاش میکنند ماجرای تروریستی اخیر را به گونهای به اساس دین اسلام نسبت دهند و اعتبار وجهه کل مسلمانان را زیر سوال ببرند. به نظر میرسد صحبتهای دبیرکل ناتو نیز در پاسخ به چنین فضایی باشد تا از واکنش مسلمانان جلوگیری شود چرا که غربیها به خصوص اروپائیها درحال حاضر تمایل ندارند، ابعاد بحرانی که با آن دست به گریبان هستند بیش از این گسترده شود.کاملاً مشخص است که جریانهایی درصدد هستند به بهانه رویدادهای اخیر پاریس علیه مسلمانان و اسلام عقدهگشایی کنند و خصومتهای دیرینه خود را بروز دهند. در راس این جریانها، صهیونیستها قرار دارند که در قبال حوادث پاریس، مزورانه سینه چاک کرده و با ارسال پیامهای متعدد به مقامات پاریس، سعی دارند این کشور و سایر کشورهای اروپایی را علیه مسلمانان تحریک نموده و با دادن نشانی غلط، آنها را وادار به موضعگیری علیه مسلمانان کنند درحالی که دلایل کاملاً روشن و کافی وجود دارد که صهیونیستها میتوانند اصلیترین متهم حوادث پاریس باشند.نتانیاهو، نخستوزیر جنایتکار رژیم صهیونیستی که قاتل هزاران فلسطینی است در اظهاراتی که بلافاصله پس از وقوع حملات تروریستی پاریس مطرح شد، به فرانسویها با کنایه هشدار داد در سیاستهایشان در قبال فلسطین تجدیدنظر کنند و به اسرائیل حق بدهند که با گروههایی مانند حماس مبارزه کند!نتانیاهو که تنها در جنگ غزه در اوایل تابستان گذشته، بیش از 1500 فلسطینی را قتلعام کرد، هزاران نفر را مجروح و معلول نمود و صدها خانه متعلق به فلسطینیها را منهدم کرد، در راهپیمایی به اصطلاح ضد تروریسم پاریس در روز یکشنبه، گستاخانه در صف اول حضور داشت تا خود و رژیم صهیونیستی را مخالف تروریسم جلوه دهد. البته ملتهای آزاده جهان این ادعا را هرگز نمیپذیرند و راهپیمایی یکشنبه پاریس با حضور نتانیاهو را مضحکترین صحنه به اصطلاح ضد تروریسم میدانند. متاسفانه فرانسویها فریب این ترفند را خوردند و این صهیونیست قاتل را در کنار خود قرار دادند.تاملی در اقدامات تروریستی که تنها در یکسال گذشته در جهان صورت گرفته و آمار قربانیان این اقدامات کاملاً نشان میدهد که بخش قریب به اتفاق حملات و اقدامات تروریستی، علیه مسلمانان بوده است. قربانیان اقدامات تروریستی از سوریه، عراق، یمن و فلسطین گرفته تا میانمار، پاکستان و چندین کشور آفریقایی، عموماً مسلمانها بودهاند و به ندرت، پیروان سایر ادیان در میان قربانیان به چشم میخورند.نکته قابل تامل اینست که اگرچه تلاش میشود هویت عاملان اقدامات تروریستی به اسلام نسبت داده شود، ولی واقعیت این است که این افراد، افراطیها و جنایتکارانی هستند که خود غربیها در پیدایش و رشد آنها دخالت مستقیم داشتهاند.بر کسی پوشیده نیست که جنایتکارانی که در عراق، سوریه، یمن و بسیاری نقاط دیگر شنیعترین اقدامات تروریستی را مرتکب میشوند، تروریستهایی هستند که در فضای ایجاد شده توسط غرب در منطقه رشد و نمو کردهاند و حتی آنگونه که گفته شده است عاملان اقدامات اخیر فرانسه نیز وابسته به گروههای تروریستی هستند که عقبه آنها عمدتاً به گروههای تروریستی فعال در سوریه باز میگردد که غرب در ایجاد آنها نقش غیرقابل انکار داشته است.نکته مهم دیگر که سیاستمداران و دولتهای غربی تمایل ندارند به آن توجه کنند ریشه و اساس تروریسم است. قطعاً بدون در نظر گرفتن ریشه تروریسم، مبارزه با آن، ادعایی دروغ است و مطمئناً نتیجهای نخواهد داشت. غرب نمیخواهد این واقعیت را بپذیرد که تروریسم، «علت» نیست بلکه «معلول» شرایط و فضایی است که خود غربیها نقش اولیه را در ایجاد آن داشتهاند.علت رشد تروریسم و ایجاد فضا برای فعالیت افراطیها، حاکم شدن فضای تبعیض، بیعدالتی، ظلم و زورگویی قدرتهایی است که به طور غیرقانونی بر مقدرات بینالمللی حاکم شدهاند و هیچ اعتنایی به توصیههای واقعبینانه و عدالتخواهانه ندارند. قطعاً تا این عوامل از بین نروند امید به محو تروریسم نیز بیهوده خواهد بود و مبارزه با تروریسم، شعاری بیش نخواهد بود.واقعیت اینست که مسلمانان نه تنها ارتباطی با تروریسم ندارند بلکه خود، بیشترین هزینه را در این راه متحمل شدهاند. غرب نباید در دام ترفندی بیفتد که صهیونیستها آن را گستردهاند و هدف نیز این است که با رودررو قرار دادن غرب و اسلام، امکانات ملتهای غرب را به پشتیبانی خود در مقابله با مسلمانان بکشانند.بارزترین موردی که متاسفانه غرب در دام ترفند صهیونیستها افتاد، مورد سوریه است که اکنون تاوان آن حماقت و اشتباه خود را تحمل میکنند درحالی که خود صهیونیستها، که طراح این نقشه بودهاند در کناری ایستاده و به وضعیت کنونی و مشکلات غربیها پوزخند میزنند و از شرایط به وجود آمده، بهرهبرداری میکنند.به نظر میرسد در غرب هنوز رهبران و سیاستمداران واقع بینی وجود داشته باشند که متوجه این توطئه خطرناک صهیونیستها، یعنی رودررو قرار دادن غرب و مسلمانان شده باشند. اظهارات دبیرکل ناتو مبنی بر اینکه مسلمانان قربانیان اصلی تروریسم هستند را باید در همین چارچوب مورد بررسی قرار داد.
حضور آنگلا مرکل در تجمع مسلمانان در برلین
جامعه مسلمانان مقیم آلمان بعد از ظهر سه شنبه با برگزاری یک تجمع هزاران نفره که با همراهی شخصیت های سیاسی این کشور همراه شد، نسبت به اقدامات تروریستی و همچنین خارجی ستیزی و اسلام هراسانه اعتراض کردند.به گزارش ایرنا، در این تجمع اعتراضی که در مقابل دروازه براندنبورگ شهر برلین برگزار شد، شخصیت های سیاسی آلمان اعم از صدراعظم، رییس جمهوری، رییس و نمایندگان مجلس و همچنین سران احزاب و سیاستمداران، سفرای کشورهای اسلامی و همچنین رهبران ادیان این کشور نیز حضور داشتند.براساس این گزارش، «یوآخیم گاوک» رییس جمهوری آلمان به عنوان سخنران اصلی این تجمع بعد از یک دقیقه سکوت به احترام قربانیان حادثه تروریستی پاریس، گفت: تروریست ها تلاش می کنند با اقدامات خود در جوامع غربی تفرقه ایجاد کنند اما برعکس این حوادث تروریستی موجب انسجام بیشتر مردم شده است.گاوک افزود: آزادی و حقوق بشر تنها موضوعات مربوط به غرب و اروپا نیست بلکه به همه انسان ها تعلق دارد.وی مهاجرت خارجیان بویژه مسلمانان را به آلمان موجب تکثرگرایی مذهبی، فرهنگی و فکری در این کشور دانست که به گفته او موجب شده آلمان بیشتر مورد توجه قرار گیرد.رییس جمهوری آلمان در ادامه از جامعه مسلمانان به خاطر مخالفت صریح با تروریسم و خشونت های افراطی اخیر در فرانسه قدردانی کرد.گاوک با بیان اینکه مسلمانان مقیم آلمان خود را جزوی از جامعه می دانند،گسترش دامنه بحران خاورمیانه به اروپا، افزایش افراطی گری و خارجی ستیزی و همچنین بازگشت تروریست های سوریه و عراق به اروپا را ازجمله دغدغه های مهم دولت های غربی عنوان کرد و خواستار مقابله جدی با افراط گرایی و خشونت طلبی شد.ایمان ماتزیک، رییس شورای مرکزی مسلمانان آلمان نیز به عنوان سخنران دیگر این تجمع اعتراضی، از اقدام مسلمانان آلمان به عنوان اعلام همبستگی با مردم فرانسه در مقابله با خشونت و افراط گرایی نام برد و تاکید کرد: حرف ما این است که ترور پیروز نشده و در آینده نیز نخواهد شد.ماتزیک در ادامه با انتقاد از تشدید اسلام هراسی در غرب و اروپا به خاطر حوادث تروریستی اخیر، به اقدام شجاعانه مسلمان فرانسوی که موجب نجات یافتن تعدادی از گروگان ها از دست تروریست ها شد، اشاره کرد و گفت: دین اسلام با ترور و خشونت مخالف است.رییس شورای مرکزی مسلمانان آلمان در بخش دیگری از سخنان خود خطاب به تروریست ها و افراط گرایان گفت:مسلمانان اجازه نخواهند داد که از دین آنها برای انجام اقدامات تروریستی سوء استفاده کرده و به تنفر و نفاق در جوامع دامن بزنید.
اسکناسهایی که حرف میزنند
«ای بهار زندگی من این شبهای غربت هم تمام میشوند»، «فردا امتحان زبان دارم امیدوارم موفق شوم»، «عید شما مبارک»، «چی میشد از تو زیاد داشتم و برای زنم پژو میخریدم» و … این جملات نه بخشهایی از یک دفترچه خاطرات یا کارت تبریک که اسکناس نوشتههایی است که روزانه میان هزاران یا میلیونها نفر از شهروندان این جامعه دست به دست میشود و بسیاری از ما حتی بدون آنکه فرصت خواندن این نوشتهها را داشته باشیم خرجشان میکنیم. شاید نوشتن روی اسکناس از نگاه بسیاری از مردم دنیا عجیب باشد؛ مردمی که یاد گرفتهاند به پول بهعنوان سرمایه ملی احترام بگذارند و با توجه به هزینههای قابل توجه چاپ و امحای پول نهایت تلاش خود را در حفظ آن میکنند. به گزارش آرمان، در ایران اما موضوع نوشتن روی اسکناس و استفاده از اسکناس گاه به جای دفتر یادداشت، دفتر تلفن، دفتر حساب و حتی وسیلهای برای اعتراض به شرایط اقتصادی و اجتماعی امری متداول است، بدون آنکه مردم بدانند پول رایج هر کشور نشاندهنده اقتدار اقتصادی جامعه و توان خرید مردم است. با وجود آنکه کارشناسان اقتصادی بارها نسبت به پیامدهای اقتصادی حاصل از اسکناسنویسی تذکر دادهاند، تاکنون اقدام عملی مشخصی برای مقابله با نوشتن روی اسکناسها انجام نشده است و مسئولان اطلاعات و آمار دقیقی درمورد زیان اقتصادی ناشی از این مساله ارائه ندادهاند. البته، محتوای گاه اعتراضی برخی از اسکناس نوشتهها طی چند سال اخیر مسئولان بانک مرکزی را بر آن داشت تا با استفتاء از مراجع عظام این موضوع را برای نخستین بار مورد توجه قرار دهند. نگاه منفی مراجع نسبت به اسکناس نویسی و توصیف آن بهعنوان اقدامی در راستای تخریب اموال عمومی بانک مرکزی را وادار کرد تا در دی 1388 با انتشار اطلاعیهای خواستار توقف اسکناسنویسی شود. در متن اطلاعیه بانک مرکزی اینگونه آمده است: متاسفانه بعضاً مشاهده میشود که برخی افراد اقدام به نگارش کلمات، عبارت و جملاتی روی اسکناسهای رایج نموده یا آن را ممهور به مهرهای گوناگون مینمایند. نظر به اینکه این گونه اقدامات موجب مخدوش، فرسوده و از رده خارج شدن اسکناس میگردد از اینرو به عموم مردم توصیه میگردد که از نوشتن یا مهرزدن روی اسکناس جداً خودداری نموده و در حفظ و نگهداری آن کوشا باشند .بدیهی است دارنده اینگونه اسکناسها در سراسر کشور در این مرحله باید به شعب بانکها مراجعه و نسبت به تعویض این گونه اسکناسها اقدام کنند. اسکناسهایی که نقرهداغ میشوندامحای اسکناسهای کهنه و چاپ اسکناسهای جدید به منظور جلوگیری از انتقال بیماری در تمامی دنیا امری متداول است. بر اساس استانداردهای جهانی عمر مفید هر اسکناس بین 3 تا 4 سال است و دولتها اغلب پس از گذشت این زمان اقدام به امحای اسکناس میکنند. در ایران اما بهدلیل هزینه بالای امحای بازه زمانی استفاده از اسکناسهای درشت 6 تا 7 است. این درحالی است که به دلیل ناآگاهی مردم نسبت به نحوه صحیح نگهداری از پول و تا کردن و نوشتن روی اسکناس در عمل عمر مفید اسکناسهای رایج در ایران نسبت به سایر کشورها کوتاهتر است. نگاهی به آمارهای بانک مرکزی نشان میدهد که در سال 90 حدود یک میلیارد قطعه اسکناس، در سال 91 حدود 500 میلیون قطعه اسکناس و در سال 92 حدود 600 میلیون قطعه اسکناس فرسوده در کشور امحا شد. بر اساس آمارهای رسمی هزینه چاپ یک قطعه اسکناس در سال 91 برابر با 99 تومان بود و دولت تنها در آن سال 49 میلیارد و 500 میلیون تومان بابت چاپ اسکناسهای جدید هزینه کرده است. همچنین به گفته مسئولان بانک ملت، پاکسازی اسکناسهای این بانک درسال 90 رقمی معادل 7 میلیارد و 300 میلیون ریال را به بانک تحمیل کرد. اگرچه آمار دقیقی از هزینه امحای اسکناس طی 5 سال اخیر در دسترس نیست، گزارشهای بانک مرکزی نشان میدهد که در سال 85 هزینه امحای بیش از 500 میلیون قطعه اسکناس برابر با دویست و 37 میلیارد تومان بود. بهطور حتم، با توجه به افزایش تورم و افزایش قیمت کاغذ در سالهای اخیر هزینه امحای اسکناس چندین برابر قبل شده است. رقمی قابل توجه که به عقیده کارشناسان اقتصادی به جای چاپ اسکناسهای جدید میتواند صرف ساخت مدرسه، بیمارستان و سایر اماکن عمومی شود. فرهنگ حفظ اسکناس نهادینه نشده استیک اقتصاددان در گفتوگو با «آرمان» با اشاره به ابعاد اقتصادی اسکناسنویسی در کشور میگوید: در نگاه علمی فرهنگ با دو بخش مادی و معنوی تعریف میشود. فرهنگ مادی در محصولات و کالاهای ملموس خلاصه میشود و فرهنگ معنوی به نحوه استفاده از محصولات مربوط است. به باور من، در تحلیل چرایی اسکناس نویسی در کشور میتوان با تکیه بر این نگاه علمی گفت که مانند بسیاری از پدیدههای اجتماعی همزمان با ورود محصولات مادی فرهنگ استفاده از آنان به مردم آموزش داده نشده است. آلبرت بغازیان در ادامه تصریح میکند: ما اسکناس را به مردم معرفی کردیم و به وفور در اختیار گذاشتیم اما هیچگاه به مردم آموزش ندادیم که اسکناس را به چشم ثروت ملی ببینند و آن را حفظ کنند. اسکناس در فرهنگ ما کاغذی محسوب میشود که با آن میتوان کالا خرید یا در موارد ضروری بهعنوان دفترچه یادداشت استفاده کرد. مردم ما نسبت به اسکناس و هزینهای که برای چاپ آن صرف میشود اطلاعی ندارند چراکه، نمیدانند بخشی از پول خود مردم هرساله برای چاپ مجدد اسکناس هزینه میشود. هزینهای که میتواند به جای چاپ اسکناس جدید صرف بخشهای ضروری شود. او با اشاره به تجربه سایر کشورها در حفظ اسکناس بیان میکند: فکر میکنم جزو معدود کشورهایی باشیم که برای پول ملی کشور ارزش قائل نمیشویم. زمانی که به صرافیها مراجعه میکنیم اسکناس هیچ یک از کشورها حتی تاخورده نیست. ضمن اینکه، در بسیاری از کشورهای توسعهیافته بهدلیل جلوگیری از پولشویی اغلب مردم و دولتها ترجیح میدهند از کارتهای اعتباری استفاده کنند. این مساله یکی از عوامل کاهش هزینه چاپ اسکناس و حفظ منابع مالی بهشمار میرود. اسکناس نوشتهها خلاء رسانههای شفاف را پر میکنندرئیس انجمن جامعهشناسی ایران نیز در گفتوگو با «آرمان» میگوید: استفاده ابزاری از پول در ایران امری کاملاً رایج و متداول است. مردم ما به پول به عنوان وسیلهای برای انتقال اطلاعات نگاه میکنند. در واقع، بهدلیل ضعف رسانهها در کشور، اسکناس امروز به یک رسانه تبدیل شده است. محمدامین قانعیراد در ادامه عنوان میکند: هدف از نوشتن روی اسکناس انتقال پیام است. در این میان هم صرف هزینه اقتصادی چاپ اسکناس برای عدهای مهم نیست و عدهای دیگر هم فکر میکنند اتفاقاً خوب است که اعتراضشان نسبت به شرایط با هزینه مادی برای دولت همراه باشد. او با اشاره به اینکه اسکناس نوشته را میتوان در قالب جریان وندالیزم گنجاند، میگوید: به میزانی که مردم از قدرت اطلاعرسانی و اظهارنظر برخوردار باشند و رسانهها به شکل شفافتر با مردم برخورد کنند از بروز این نوع رفتارها کاسته میشود. قانعیراد خاطرنشان میکند: زمانی که احساس تعلق میان شهروند یک جامعه با کالاها و ابزارهای عمومی وجود نداشته باشد افراد به خود اجازه میدهند که هرگونه به نفعشان است یا میپسندند برخورد کنند بدون آنکه به عواقب آن توجه کنند یا برایشان مهم باشد. به باور من، برای فهم این رفتار اشتباه باید بستر اجتماعی، نوع زیست مردم و مهمتر از همه عملکرد رسانهها را مورد توجه قرار داد.
اوباما: تحریم جدید ایران، آمریکا را منزوی میکند
رئیسجمهور آمریکا روز سهشنبه در دیدار با سران کنگره جدید این کشور، بار دیگر با تصویب تحریمهای تازه علیه ایران اعلام مخالفت کرده و گفت چنین اقدامی مذاکرات را از خط خارج کرده و آمریکا را در ائتلاف بینالمللی، منزوی میکند.به گزارش فارس، «باراک اوباما» رئیسجمهور آمریکا که روز سهشنبه میزبان سران کنگره جدید این کشور بود، بار دیگر تصریح کرد که تصویب تحریمهای تازه علیه ایران، نه تنها مذاکرات هستهای با این کشور را به شکست میکشاند، بلکه موجب میشود تا آمریکا منزوی شود.در بخشی از بیانیه کاخ سفید در رابطه با این دیدار که در آن سران هر دو مجلس از هر دو حزب و همچنین «جو بایدن» معاون رئیسجمهور آمریکا حضور داشتهاند، آمده است: «رئیسجمهور بر اهمیت تلاشهای دیپلماتیکمان که با هدف جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای صورت گرفته، تصریح کرد.»این بیانیه میافزاید: «او بر مخالفت قوی خود با تصویب تحریمهای بیشتر که میتواند مذاکرات را از خط خارج کرده و ایالات متحده را از ائتلاف بینالمللیمان، منزوی کند، تأکید کرد.»دیروز هم «سامانتا پاور» نماینده آمریکا در سازمان ملل، با بیان اظهاراتی مشابه، گفته بود تصویب تحریمهای جدید علیه ایران، به جای تهران، واشنگتن را در جامعه بینالمللی منزوی میکند. (+)وی که در مرکز «مککانل» دانشگاه «لوئیزویل» صحبت میکرد، در این رابطه گفت: «اگر حالا تحریمهای جدید مرتبط با مسئله هستهای را کلید بزنیم، از منزوی کردن ایران به سمت انزوای بالقوه خودمان حرکت کردهایم. برخی اعضای کنگره معتقدند که زمان تشدید تحریمهای ایران فرا رسیده است. آنها اینطور استدلال میکنند که این موثرترین راه برای رسیدن به این است که ایران برنامه هستهای خود را کنار بگذارد.»خانم پاور ادامه داد: «ما در دولت معتقدیم که در برهه کنونی، افزاش تحریمها، تلاشهای ما برای رسیدن به این هدف مشترک را به میزان قابل ملاحظهای تضعیف میکند.»نمایندگان کنگره جدید آمریکا، که از هفته گذشته رسما کار خود را با اکثریت جمهوریخواه در هر دو مجلس سنا و نمایندگان آغاز کرده، در حال حاضر دو طرح ضدایرانی را در نوبت معرفی دارند. طرح اول را «مارک کرک» و «رابرت منندز» در نظر دارند که خواهان تصویب تحریمهای مشروط علیه ایران است. طرح دوم هم متعلق به «باب کورکر» و «لیندسی گراهام» است که خواهان تصویب هرگونه توافق با ایران، پیش از اجرایی شدن آن، در کنگره است. دولت آمریکا که از ابتدای مذاکرات هستهای نقش پلیس خوب را ایفا کرده است، در بیانیههای عمومی خود اعلام کرده است که تصویب این طرحها میتواند مذاکرات هستهای جاری میان ایران و گروه موسوم به 1+5 را در معرض خطر قرار دهد.دور تازه مذاکرات هستهای ایران و گروه موسوم به 1+5 در حالی از روز 28 دی (18 ژانویه) در شهر ژنو سوئیس برگزار میشود که بر اساس توافق موقتی که سال گذشته در همین شهر به دست آمد، قرار بود طرفین نهایتا ظرف یکسال، یعنی تا سوم آذر 93 (24 نوامبر 2014)، به توافق نهایی دست یابند. با این حال، پابرجا بودن اختلافات موجب شد تا مهلت این مذاکرات، دو بار تمدید شود. ضربالاجل جدید مذاکرات هستهای، 9 تیر ماه 94 (30 ژوئن 2015) اعلام شده است.قرار است پیش از آغاز این دور از مذاکرات، نمایندگان ایران و آمریکا، مذاکرات دوجانبه داشته باشند. امروز (چهارشنبه) وزیران خارجه ایران و آمریکا در شهر ژنو دیدار میکنند تا «راهنماییها لازم» را به تیمهای مذاکرهکننده، ارائه دهند. این دیدار ساعت 14 به وقت تهران برگزار میشود.
سلطانيفر: آشوراده، كيش دوم نميشود
مسعود سلطانيفر، نهمين رييس سازمان سهبعدي ميراث فرهنگي است. سلطانيفر از روزهاي اول رياستش بر سازمان، تاكيد ويژهيي بر رونق گردشگري و توسعه اقتصادي سازمان به گسترش اين بعد از سازمان داشت. ميراث فرهنگي و صنايع دستي به ترتيب اولويتهاي بعدي از نگاه او بود. هتلسازي بهطور گسترده و اعلام پياپي برنامههاي زيرساختهاي فيزيكي گردشگري مسائلي است كه از نگاه اين معاون رييسجمهور اهميت و جايگاه ويژهيي دارد، هر چند كه از نگاه برخي كارشناسان و فعالان حوزه، اكتفا به زيرساختهاي فيزيكي گردشگري، تنها راهكار توسعه اين صنعت نيست و بايد به فكر توسعه زيرساختهاي ذهني نيز بود. خبر تخريبهاي پياپي و از دست دادن آثار، بناها و مخدوش شدن سايتهاي تاريخي، اخبار تلخي است كه دايما به گوش ميرسد. به گزارش اعتماد، رييس سازمان، آنطور كه از پاسخهايش به خبرنگاران حوزه ديده و شنيده ميشود تمايل دارد به اخبار شيرين گردشگري بپردازد؛ اخباري چون چند برابر شدن ورود گردشگران خارجي به ايران و تراز مثبت گردشگري ورودي. رخدادهاي ميراثي اما ماهيتي تلخ دارند، شايد در كشور ما كه توسعه مبناي همهجانبه و پايدار ندارد، اينگونه باشد. رخدادهايي چون تخريب بافت تاريخي شيراز به بهانه طرح توسعه حرم شاهچراغ و تدفين شهدا در ميدان امير چخماق يزد در ميانه بافت تاريخي اين شهر، اتفاقاتي بودند كه رييس سازمان بهطور خاص درگير آنها شده بود و با ورود به اين مسائل، سعي در آرام كردن جو رسانهيي داشت. با نامهنگاري به دفاتر مختلف از جمله دفتر رهبري، سعي در ممانعت از تخريب بافت تاريخي شهري چون شيراز كرد و سپس با صدور بيانيهيي، سعي كرد مسووليت از بين بردن شانس ثبت جهاني بافت تاريخي يزد را بر عهده ديگران بگذارد؛ ميداني تاريخي و بافتي قديمي كه سلطانيفر، حاضر به پاسخگويي در اين خصوص نشد. در گفتوگويي كه با او داشتيم خواستيم تا از جزييات رخداد تدفين شهداي گمنام در بافت تاريخي يزد بگويد؛ اتفاقي كه در نهايت موجب شد مجبور به منصرف شدن از پرداختن به شانس پا در هواي بافت تاريخي يزد از ثبت جهاني شويم. اما رييس سازمان ميراث از پاسخ دادن به اين پرسشها پرهيز و آن را به وقتي ديگر موكول كرد. او در اين گفتوگو به اتفاق شيريني كه جزو نوادر حوزه ميراث است هم پرداخت؛ بازگشت اشياي تاريخي متعلق به ايران پس از ٥٠ سال. همچنين ماجراي پرداخت طرح گردشگري آشوراده نيز يكي از محورهاي اين مصاحبه بود. آنچه در ادامه ميخوانيد شروع گفتوگوي يك ساعته «اعتماد» با معاون رييسجمهور در سازمان ميراث فرهنگي، گردشگري و صنايع دستي است. يكسري اموال با پيگيريهاي سازمان ميراث فرهنگي و وزارت امور خارجه، بعد از ٥٠ سال به ايران بازگشتند. از روند پيگيري در اين خصوص و ارزش تاريخي فرهنگي اموال برايمان بگوييد.در سال ١٣٤٤ شمسي برابر با ١٩٦٥ ميلادي، يكسري اشياي تاريخي – فرهنگي كه در حفاريهاي غيرمجاز منطقه خوروين ساوجبلاغ، بعد از كرج، منطقهيي كه امروز به آن ساوجبلاغ يا هشتگرد ميگويند، توسط كاوشگران خاصي به شكل غيرقانوني كشف شد. اين اشيا در سال ٤٤ توسط يك خانم فرانسويالاصل كه با يك ايراني به نام پروفسور ملكي وصلت كرده بود و نسبتي هم با يكي از ديپلماتهاي بلژيكي در ايران داشت، با كمك آن ديپلمات، اين اشياي گرانبها از كشور به شكل غيرقانوني خارج شد. اين مجموعه شايد قبل از انقلاب هم كم و كيف و چرايي خروجش مطرح بوده، اما ادعاي حقوقي اوليهاش بر ميگردد به سال ١٣٦٠، يعني بعد از اينكه مسوولان وقت ميراث فرهنگي كشور كه در آن زمان در مجموعه وزارتخانه ديگري بودند، متوجه ميشوند و از طريق عوامل حقوقي ادعايي را براي بازگشت آنها مطرح ميكنند. از آن زمان منازعه حقوقي ما آغاز ميشود كه با فراز و نشيبهاي زيادي هم مواجه شد، چندين بار محاكم قضايي بلژيك به خاطر مرور زمان، حكم عليه ايران صادر ميكنند. پيگيريهايي كه توسط دفتر امور حقوقي بينالمللي رياستجمهوري و امور حقوقي ميراث فرهنگي در اين سالها انجام شده، منجر به اين ميشود كه حق و حقوق ملت ايران را بازگردانند. در سال ١٣٩١ آخرين حكمي كه بعد از حدود١٣، ١٤ سال پيگيري و دفاعيههاي مختلف دادند، لوايح مخالف مطرح ميشود و مجددا موضوع را مشمول مرور زمان ميدانند و حكم عليه ايران ميدهند. پيگيريهاي مجدد ايران منجر به تقاضاي استيناف از سوي ايران ميشود كه در مهر ٩٢ ديوان عالي بلژيك آن حكمي كه در مرحله استيناف شهر ليژ عليه ما صادر شده بود را ميشكند و حكم ميدهد كه اين در يك دادگاه هم عرض استيناف در شهر ليژ مورد بررسي قرار گيرد. از مهر ٩٢ به بعد همكاري نزديك و فشردهيي بين مجموعه دفتر امور حقوقي رياست جمهور ي و بخش حقوقي ميراث و بخشهاي فني انجام ميشود تا اينكه در آبان ماه امسال موفق شديم توسط شعبه همعرض دادگاه استيناف شهر ليژ حكم به نفع ايران بگيريم.بلافاصله اقدام كرديم تا بتوانيم در اسرع وقت با توجه به اينكه مدعيان زيادي عليه ايران در دنيا داريم كه احكام زيادي در دادگاههاي مختلف براي توقيف اموال ايران گرفتند، اين اشيا را به ايران برگردانيم. روز دوشنبه ٢٢ دسامبر، اول دي ماه هيات كارشناسي فني حقوقي ما وارد موزه سنكانتنر بروكسل شدند و آنجا در همان روز موفق شدند اين ٣٤٩ قلم شيء بسيار گرانبها كه يك مجموعه ارزشمند و كم نظير بود را تحويل بگيرند و به سفارتخانه منتقل كنند و ظرف كمتر از ٣ روز اين اشيا به تهران منتقل شوند. درصدد هستيم نمايشگاهي را در اسرع وقت در موزه ملي ايران برپا كنيم، اشيا مدتي اينجا ميمانند. از اين مجموعه، ٢٢٨ قطعه ديگر در موزه ملي داريم كه با اين ٣٤٩ قطعه حدود ٥٧٧ تا ميشود. در آينده شايد با فراهم شدن مكان مناسب در استان البرز، مكاني براي بازديد عمومي فراهم شود. براساس مطالعاتي كه توسط پروفسور واندنبرگ و كارشناسان ما انجام شده، اين اشيا مربوط به اواخر هزاره دوم قبل از ميلاد و اوايل هزاره اول قبل از ميلاد است و چيزي نزديك به ٣ هزار تا ٣٥٠٠ سال قدمت دارند. آماري داريد از اينكه چه مقدار اشياي تاريخي و ارزشمند در كشورهاي ديگر داريم كه يا بايد براي بازگرداندنشان اقدام كنيم يا اقدام كردهايم و منتظر حكم دادگاهيم؟نه، اشياي زيادي در چند دهه و قرن گذشته از ايران به شكل غيرقانوني خارج شده كه هيچكس آماري از آنها ندارد. شايد هيچوقت هم نشود اين آمار را تهيه كرد. همه اشيايي كه در مجموعههايي رسمي و غيررسمي در موزهها و كلكسيونها نگهداري ميشود، اين مملكت داراي هفت هزار سال هويت تاريخي و فرهنگي است و بنا به برآورد تخميني كه باستانشناسان ما ميزنند، در كشور يك ميليون بنا، سايت و محوطه تاريخي داريم. كشور ما درواقع يك كشور موزه است و در تمامي اين مكانها، بناها، محوطهها و سايتهاي تاريخي، اشياي قابل توجه و ذي قيمت زيادي داريم. از اين تعداد، در طول چند دهه گذشته از سال ١٣٠٩ به بعد، كه نخستين قانون حفاظت از عتيقهجات و اماكن تاريخي تصويب شد، تا الان چيزي حدود ١٠ درصد اين بناها و مكانها شناسايي شده، حدود نزديك به ٣٢ هزار تا از آنها را ثبت ملي كرديم و هنوز بيش از ٩٠ درصد اين گنجينه گرانبها در دل خاك است كه طي دهها سال آينده اكتشاف و بررسي ميشود. ما دو پرونده خيلي معروف ديگر داريم، يكي مربوط به چغاميش است كه حدود ١٠٩ مهر كوچك و بزرگ است. تعدادشان ٢٦٤ تا بوده، ١٥٥ تا از آنها قبل از انقلاب برگشته و بقيهاش در مراحل نهايي بازگشت است. در منازعه حقوقي هستيم. فكر ميكنم در آينده نه چندان دور بتوانيم اين ١٠٩ قلم اموال فرهنگي – تاريخي كه بيشتر مهرهاي كوچك است رادر صورتي كه ادعاي جديد ديگري مطرح نشود، بازگردانيم. اين اموال در كدام كشور نگهداري ميشود؟در حال حاضر در امريكاست اما دادگاهش در اروپا برگزار ميشود. پرونده معروف ديگري هم داريم كه مربوط به الواح هخامنشي است كه مربوط به انتقال بيش از ٣٠ هزار لوح كامل و خرده مربوط به دوره هخامنشي است كه در عمليات كاوش در حدود سالهاي ١٣١٢ و ١٣١٣ در قسمت باروي شمالي تختجمشيد كشف شده. در آن سال، بنا به پيشنهاد موسسه شرقشناسي دانشگاه شيكاگو براي قرائت لوحها با تصويب دولت آن زمان، در ١٣١٤ به امريكا انتقال يافتند و قرار بوده ظرف سه سال خواندن اين الواح تمام شود. بعد از چند سال كه بازگشتي در كار نبود، مسوولان وقت پيگيري ميكنند و موفق ميشوند تعداد ١٧٩ لوح كامل از آنها را در ١٣٢٧ به كشور منتقل كنند. ٢٠ هزار لوح خردهريز هم در ١٣٥٠ به كشور بازميگردند كه ناخوانا و فاقد ارزش بودند. در ١٣٨٣ مجددا با پيگيريهاي دولت، موفق ميشويم حدود ٣٠٠ قطعه ديگر را برگردانيم. اما در اين ميان، در ١٩٩٧ بعد از انفجاري كه در بيتالمقدس انجام ميشود، يهودياني كه در آن انفجار صدمه ميبينند به دروغ مدعي شده بودند كه اين انفجار توسط گروههاي مرتبط با ايران انجام شده و با ادعاي خسارت ديدن، سعي ميكنند حكم توقيف اموال فرهنگي ايران را بگيرند. البته از آن زمان پيگيريهاي حقوقي انجام شده و در چند محكمه اثبات كرديم اين اموال فرهنگي، تاريخي، مطالعاتي است و اموال تجاري نيست. محاكم هم دو نوبت راي به نفع ما دادند. آخرين بار مدعيان، تقاضاي استيناف دادهاند، اما روند پرونده تاكنون روند مثبتي به نفع ايران بوده است. اين اموال كه در موزه ملي قرار است در معرض نمايش قرار گيرند بعد از اتمام نمايش چه سرنوشتي پيدا ميكنند؟بعد از اينكه چند ماهي كار مطالعاتي، پژوهشي رويشان انجام شد و بعد از برگزاري سمينارهاي مختلف درباره آنها، اين امكان وجود دارد كه اگر مكان مناسبي را به عنوان موزه جداگانه بتوانيم تهيه كنيم، در آنجا نگهداري شوند. و اگر نتوانيد موزه جداگانهيي برايشان درنظر بگيريد، به انبارها ميروند؟هيچ شيئي براي هميشه در معرض عموم نيست، هيچ شيئي هم براي هميشه در انبار نميماند. اشيايي كه در موزه نمايش داده ميشوند، به صورت دورهيي ميچرخند. هر چندسالي، اشيايي به نمايش درمي آيند و در معرض ديد قرار ميگيرند. بعد از شش ماه يا يك سال، كمتر يا بيشتر به مخازن ميروند، يا با توجه به موضوعاتي كه پيش ميآيد، سمينارهاي مختلف و كارهاي مطالعاتي كه لازم است، رويشان انجام شود. هركدام بنا به مناسبتها براي مدتي در معرض تماشاي عموم قرار ميگيرند. برخي از اين اشيا كه داراي ارزش ويژهيي هستند، به صورت دايم در معرض عموم قرار ميگيرند. اينكه مكان و فضايمان در موزه ملي محدود است، بحث جدي و مهمي است. گنجينهيي كه داخل مخازن موزه داريم، چندبرابر گنجينهيي است كه در معرض نمايش است. اگر بتوانيم با طرح توسعه، موزه ملي مان را گسترش دهيم، مكانها و فضاهاي اطرافش را در اختيار بگيريم، توان اين وجود دارد كه چند برابر چيزي كه در معرض نمايش قرار دارد، در ديد عمومي قرار گيرد. شايد اين اشيا بهانهيي شوند براي توسعه موزه ملي.ما در اينكه ضرورت دارد فكري براي توسعه موزه ملي بكنيم، شك نداريم و جدي داريم پيگيري ميكنيم. سالهاي گذشته اين بحث مطرح بوده كه مجموعه ساختمانهاي ميدان مشق و باغ ملي در اختيار موزه ملي قرار گيرد، ساختمانهايي كه الان در اختيار چند وزارتخانه و سازمان است، مخصوصا وزارت امور خارجه كه با محدوديت فضاي اداري مواجه است. ما خواستيم اين ساختمانها در اختيارمان قرار گيرد يا اينكه فضاي كنوني را بهگونهيي توسعه دهيم. مشكل كمبود زمين است. نظر ديگري هم هست كه فعلا داريم رويش مطالعه ميكنيم كه در بلندمدت موزه ملي را به نقطه ديگري در تهران منتقل كنيم. در مورد آشوراده كه اميدوارم سوالم بيپاسخ نماند، از سويي اعلام ميشود تفاهمنامه است و خبري از واگذاري نيست و قرار بر توسعه گردشگري طبيعي است. از سويي ديگر برنامه هتلسازي و ساخت و ساز در حد وسيعتر از گردشگري طبيعي اعلام ميشود، محوطههايي چون زمين گلف و تنيس از ايده گردشگري طبيعي به دور است. بفرماييد كه بر اساس اين طرح قرار است چه اقداماتي زيرنظر گردشگري انجام شود؟من فكر ميكنم در مورد تصميمي كه دولت گرفته و حافظ محيط زيست است و رييسجمهور نيز بهشدت بر حفظ و مطلوب شدن شرايط محيط زيست كشور تاكيد دارند، بيمورد دارد جنجالسازي و هياهوسازي انجام ميشود. در جزيره آشوراده با رعايت ملاحظات محيط زيستي بناست كه از اين جاذبههاي طبيعي و استثنايي در راستاي توسعه گردشگري طبيعي و اكوتوريسم استفاده كنيم. آن چيزي هم كه مطرح و مدنظر است، اكوتوريسم است. تمامي تاسيسات و بناهايي كه با رعايت ملاحظات زيست محيطي و درنظر گرفتن سازههاي سازگار با شرايط طبيعي منطقه، بر اساس اين تفاهم، در ١٠ درصد اين جزيره، ساخته ميشود و ٩٠ درصد به شكل طبيعي رها شده است. در جلساتي كه ما با محيط زيست و مسوولان استان داشتيم، بر اساس همان ملاحظات، سعي كرديم طرحي كه قرار است پياده شود (چون هنوز تكميل نشده و هركسي هم كه از آن سخن ميگويد، اشتباه ميگويد) مطالعات تكيملياش بايد توسط مشاور انجام شود، تمامي اين مراحل، رعايت ملاحظات زيست محيطياش مطرح و اصل است، تمام تاسيسات و امكاناتي كه قرار است ساخته شود، با رعايت ملاحظات زيستمحيطي و سازههايي كه همساز با طبيعت است ساخته ميشوند. در بخشي از اين جزيره كه محل استفاده پرندگان است، هيچ تاسيساتي ساخته نميشود. ما به سراغ فعاليتهاي گردشگري و تفريحي خواهيم رفت كه به هيچوجه شرايط زيست محيطي آنجا را دچار مشكل نكند. در اين خصوص عدد و رقمهايي ديدم كه ضرورتي نديدم وارد بحث شوم. كساني كه ادعاي مطلع بودن دارند، اين عدد و رقمها را اعلام كردند. وسعت كل اين جزيره حدود چهار كيلومتر مربع است. جزيره كيش با ٩٢ كيلومتر مربع وسعت، ٢٣ برابر آشوراده است. در مورد آشوراده ميگويند قرار است سالانه سه ميليون گردشگر به خود ببيند، كساني كه تحليل ميكنند، بايد بدانند كه ما ٣٠سال است در جزيره كيش كه ٢٣ برابر آشوراده است، سرمايهگذاري كردهايم، ٥٠ تا هتل ساختيم، ٣٠، ٤٠ تاي ديگر هم داريم ميسازيم، شهرك ساختيم، هنوز كه هنوز است تعداد توريستهايمان به يك و نيم ميليون نرسيده، چگونه ادعا ميشود كه قرار است در آشوراده، سه ميليون گردشگر برود؟ يا اينكه دو ميليون نفر ساكن شوند. كيش بعد از ٣٠ سال، ٢٨ هزار نفر سكنه دارد. چگونه در آشورادهي كه چهار كيلومتر مربع وسعت دارد، دو ميليون نفر را اسكان دهيم، سه ميليون نفر هم گردشگر داشته باشيم؟ خواهش ميكنم منتقدان و دلسوزان دست از عوامفريبي بردارند و واقعيتها را ببينند. چارچوبي كه مشخص شده، تمامي اقداماتي كه ميخواهد انجام شود، در ١٠ درصد از مساحت قرار است شكل بگيرد. در همان ١٠ درصد كه ميفرماييد، قرار است اين امكانات هتلسازي صورت گيرد؟هيچ چيزي هنوز ريز تعريف نشده، فعلا يكسري كاربريها را مشخص كرديم. كاربريهاي تفريحي، اماكن اقامتي و پذيرايي كه با سازههاي مناسب ميتواند انجام شود. چيزي كه ميفرماييد كلي است. سازمان محيط زيست هم ميگويد اقامت شب نخواهد داشت. لازم است وقتي اين ساخت و سازها را تكذيب ميكنيد، جزييات طرح را اعلام كنيد.اين جزيره قرار نيست به هيچ كس واگذار شود، تنها از بخشهاي محدودي بهرهبرداري هماهنگ با محيط زيست انجام ميشود. همين بخشهاي مورد بهرهبرداري، مشكلساز شدهاند. سازمان محيطزيست مدعي است اقامت شبانه قرار نيست داشته باشيم و قرار است جوامع بومي بيشترين استفاده را ببرند. تجهيزاتي كه قرار است ايجاد شود هتل ٥ ستاره نيست.جامعه روستايي يعني چي؟ يعني روستاييها را ببريم آنجا؟ خير، جامعه بومي قرار است بيشترين بهرهمندي از گردشگري را ببرد.جامعه بومي كه آنجا دارد زندگي ميكند آنجا را كه ديده است. بهرهمندي جوامع بومي به اين معني كه قرار است امكانات اقامتي از آن جامعه محلي شود با مباحثي چون كلبه روستايي ساختن و تجهيز خانههاي روستايي.الان راجع به اينكه آنجا ما قرار است هتل چهار طبقه بسازيم يا ٢٠ طبقه، با سازههاي معمولي بسازيم يا غيرمعمولي، حرفي نشده است. يك مكان گردشگري است كه امكانات اقامتي ميخواهد. اينها مسائلي است كه در مطالعات تكميلياش مشخص ميشود. آنچه دارم ميگويم اين است كه در قسمتهاي مهمي كه براي محيط زيست، براي استفاده پرندگان در فصول مختلف سال، مورد استفاده قرار ميگيرد، هيچ تاسيساتي ساخته نخواهد شد. در ١٠ درصد اين جزيره قرار است تاسيسات و امكانات تفريحي، سرگرمي، اقامتي و پذيرايي ساخته شود با رعايت همه ملاحظات زيست محيطي. اينها همه كليگويي است. بايد جزييات را در اختيار رسانهها قرار دهيد.جزييات را وقتي طرح كامل آن تهيه شد و مشاور تهيه كرد در اختيارتان ميگذاريم. پرنده نگري در آن منطقه يكي از جذابيتهاي اكوتوريسم است، بحثي كه اكوتوريستهاي خارجي ميتوانند براي بازديد راهي اين منطقه از ايران شوند. خاصيت اينگونه تورها هم اين ست كه محدوديتهايي كه در گردشگري شهري، براي توريستها وجود دارد، ديده نميشود. اصولا اكوتوريستها به خاطر همواره در طبيعت بودنشان، به ديگر جذابيتهاي سفر به كشوري خارجي كه تفريحات جهاني محسوب ميشود و در ايران با محدوديت مواجه است، توجهي ندارند. هزينهيي هم بخواهيد ببينيد، جزو تورهاي گران قيمت دنياست. جزيره آشوراده كه ميتواند به عنوان ميراث طبيعي ثبت شود، تاسيساتي به خود ببيند كه ربطي به اكوسيستم منطقه ندارد.كساني كه منتقدند، ميتوانند بگويند چه چيزهايي قرار است ساخته شود، وقتي ما هنوز دستور كاري صادر نكرديم؟ ليستي كه از پيشنهادات خود سرمايهگذار آمده مبين اين است كه طرحي كه ارايه داده، حاوي همه موارد ذكر شده است؟كدام سرمايهگذار؟ وقتي هنوز طرح در مرحله تكميل مطالعات است، فراخواني براي سرمايهگذاري نشده كه سرمايهگذاري مشخص شود. همه گزارشات و صورتجلسات پيش من است. هر كس هم ادعايي دارد بايد به من اثبات كند. بر اساس مداركي كه دست من است، سه ميليون گردشگر و دو ميليون ساكن خندهدار است. ما يك توافق اوليه كرديم كه منطقه را به صورت كانون گردشگري طبيعي درآوريم. در قالب اكوتوريسم گردشگري طبيعي. آن چيزي كه شما با عنوان پرنده نگري خطاب ميكنيد و خانم ابتكار بهش ميگويد watching bird را قبول داريم. در قسمت شرقي جزيره هيچ تاسيساتي نخواهيم داشت، ولي همه اينها كه آنجا چه تاسيسات و امكاناتي ساخته خواهد شد، در آينده مشخص ميشود. هيچكس نميتواند از اين جزييات سخن بگويد. مشاور وقتي مطالعاتش را تكميل كرد، اعلام ميشود. هيچ ليستي از جايي بيرون نيامده، ما يك چارچوبي را تفاهم كرديم در محدوده ١٠ درصدي آنجا در قالب اكوتوريسم با ملاحظات زيسست محيطي، به شرطي كه آسيبي وارد نكند. در مورد بحث بافت تاريخي شيراز در راستاي طرح توسعه حرم و تخريبهاي انجام شده در اين شهر، غير از نامهنگاري، چه اقدام عملياي انجام شد؟با وزارت مسكن و شهرسازي هماهنگيهاي خوبي انجام داديم، جلساتي در دفتر آقاي آخوندي، وزير راه و شهرسازي گذاشتيم، قرار شد طرح مناسبي بهگونهيي كه هم طرح توسعه حرم اجرا شود و هم همه ملاحظات ميراث فرهنگي در نظر گرفته شود، اجرا شود. هماهنگي خوبي بين ما و وزارت مسكن و مسوولان استان در حال شكلگيري است. يك كميته راهبري مركب از اين سه ضلع، پروژه را دنبال ميكنيم. مسوولان آستان شاهچراغ چطور؟آستان احمدبن موسي (شاهچراغ) هم در اين مورد همكاري نزديكي خواهند داشت. اجراي اين طرح را به عنوان كار مشترك با رعايت همه ملاحظاتي كه دستگاههاي مختلف دارند، اجرا ميكنيم تا حريم بناي تاريخي هم حفظ شود. چطور تا پيش از اينكه نامه زديد، اتفاقي نيفتاد؟اتفاقي كه افتاد تلخ بود، نميخواستيم اين اتفاق بيفتد. دستگاه قضايي دارد پيگيري ميكند. خيليها قبول ندارند كه مقصر اين تخريب بودند. از دستگاه قضايي خواستيم پيگيري كنند، نظر نهاييشان را بدهند و مقصران به مجازاتي كه بايد، برسند. ما بايد به چارچوب مشخصي ميرسيديم، هم در ارتباط با آن بافت و هم بافت ديگر شهرهاي بزرگ. اگر ما مديريت ساماندهي اين بافتها را به عهده نگيريم، به همين شكل در معرض تخريبهاي مختلف قرار ميگيرند. برخي شهرهايي كه تاكنون اجرا شده، پروژههاي خوبي در بافت تاريخيشان اجرا شده. دستور كار درآورديم مشغول هماهنگي با مسوول استان هستيم كه به صورت حركت جمعي درآيد. چطور تخريبها در راستاي توسعه حرم انجام شده، اما مقصر مشخص نيست؟سه خانه خراب شده، مقصرش الان مشخص نيست كه كي خراب كرده است. آثار و شواهد و علايمي وجود دارد، ماشينآلاتي كه در منطقه ديده شده، ممكن است پيدا كنند. كاري كه ما بايد ميكرديم، شكايت بود كه كرديم. دستگاه قضايي هم دارد پيگيري ميكند. با اين برنامهريزي، اميدواريم شاهد تخريب نباشيم. در شهرهاي ديگر هم كه بافت تاريخي وسيعي دارند اين برنامه اجرا ميشود؟اگر موفق شويم همين فرمول را در شهرهاي ديگر هم جلو ببريم، اجرا ميشود. هر شهري ملاحظات و فرمولهاي خودش را دارد. اينجا بخش عمده توسعه حرم شاهچراغ است كه متولي دارد. آستان، بخشي از اين زمينها را در تملك خودش درآورده، اين كمك كرده به اجراي اين طرح. در شهرهاي ديگر با مجموعه مالكين ريز و درشت مواجهيم كه ساماندهي اينها كار سختتر و پرهزينهتري است. هركدام از شهرها فرمول خاص خودش را دارد. مشابه اين بينظمي را در تهران شاهديم. اداره ميراث استان به نظر ميرسد در برخي مباحث با شهرداري در تقابل است يا شهرداري چند قدم خود را جلوتر از ميراث ميبيند و دايم حرف از اين ميزند كه ميراث حواسش به ثبت كردن و شناسايي آثار نيست. نمونهاش كاخ ثابت پاسال كه مجبور شديد به سمت ثبت اضطراري برويد. شهرداري ميگويد من نبايد به ميراث بگويم اين خانه ارزش تاريخي دارد، بيراه هم نميگويد. به نظر ميرسد كه براي استان تهران و بقيه استانها كه بافت قديميتري هم دارند، هيچ سازو كاري براي شناسايي و حفاظت خاص از آثار و بناهاي تاريخي وجود ندارد.همه مكانهاي داراي هويت تاريخي كه بايد مورد حفاظت قرار گيرند، در كل كشور شناسايي شده است. اينكه چه خانههايي ثبت تاريخي شده، كدام ارزش ثبت دارد، كدام در نوبت ثبت است. مشكلي نداريم كه بافت تاريخي و اماكن تاريخيمان كجاست، كجا بايد كار ثبت بكنيم كجا بايد از اين بافت حفظ و حراست كنيم. اينها مواردي است كه تقريبا در بافتهاي تاريخي شهرها شناسايي شده و مورد برنامهريزي قرار ميگيرد. درتهران هم ممكن است به اماكني برسيم كه ارزش تاريخي نداشته باشند و ارزش معماري داشته باشند. اينها باهم فرق ميكند. هركدام از اينها مشمول يك مقررات حفاظتي است. ما با شهرداري تهران بعد از روي كار آمدن شوراي شهر جديد، با كميسيون شهرسازي همكاري خوبي داريم. مواردي هم ممكن است در شهر عريض و طويل تهران اتفاق بيفتد، تخريبي شود، ثبت نشده باشد، اما اينكه نقطهيي داراي هويت تاريخي و فرهنگي باشد از چشم ما هم دور نبوده. ما در يك سال گذشته تقريبا روي همه مواردي كه بايد حضور ميداشتيم نظارت و كنترل ميكرديم. با شهرداري و شوراي شهر تهران همكاري نزديكي داريم. خيلي اوقات پيش ميآيد كه تا دعواي رسانهيي در مورد بنايي خاص نشود، سازمان به مسائلي كه وظيفهاش است، توجه نميكند. هياهوي رسانهيي باعث جلبتوجه سازمان و عجله براي ثبت اضطراري بدون مطالعه ميشود. فكر ميكنيد سياستهاي سازمان نسبت به دولت پيش چه تغييراتي كرده است؟ اصلا تغيير رويكردي داشتهايد؟هركدام رويكردهايمان جداگانه تعريف ميشود. در بخش ميراث فرهنگي تلاش كرديم در جهت حفظ و حراست از هويت فرهنگي و تاريخي بناهايمان اهتمام ويژهيي داشته باشيم، با ديگر دستگاهها هم افزايي داشته باشيم. از ظرفيت شهرداريها و ديگر سازمانها استفاده كنيم. خيلي از بناها در اختيار ما نيست، در اختيار وزارتخانهها و سازمانهاست، همين طور موزهها. تلاشمان اين بوده كه با همگرايي نزديك بتوانيم هويت تاريخي، فرهنگي را حفظ كنيم، تا الان هم نتيجه خوبي گرفتيم، الان ما شوراي هماهنگي موزههاي سراسر كشور را راهاندازي كرديم كه مديران همه موزههاي دستگاه اجرايي و بخش خصوصي حضور دارند. خيلي از بناهاي فرهنگي تاريخي كه در اختيار وزارتخانههاست، از محل منابع خودشان مرمت و بازسازي ميشوند. يك تلاش و همكاري و همگرايي نزديكي بين سازمان ميراث و همه دستگاههاي اجرايي و بخش خصوصي است. در بخش گردشگري، استراتژي مشخصي داريم، جذب گردشگر خارجي تا تراز گردشگري مان را به سمت مثبت شدن ببريم. در گردشگري داخلي، ساماندهي مكاني و زماني گردشگران است، متنوع كردن مقاصد گردشگري و گسترش اماكن اقامتي. براي گردشگري فكر ميكنم بايد يك گفتوگوي جداگانه داشته باشيم. به نظر ميرسد شما در مدتي كه رييس سازمان هستيد، توجه ويژهيي به گردشگري داريد و بين سه بخش متفاوت سازمان، تفاوت قايل ميشويدبه نظر ميآيد نگاه توسعه اقتصادي كه به سازمان داريد به نگاه فرهنگي و پژوهشي ميچربد.نه، قبول ندارم. من سازمان را داراي دو رسالت عمده ميدانم؛ يكي توسعه فرهنگي و ديگري توسعه اقتصادي كه رويكرد جديد ما است. ما تصورمان بر اين بود كه با توجه به اينكه سال جديد را مقام معظم رهبري، سال اقتصاد و فرهنگ؛ عزم ملي و مديريت جهادي اعلام كردند و مباني اقتصاد مقاومتي را مطرح كردند، بايد از ظرفيتها و ماموريتهاي سازمان در جهت توسعه فرهنگي و اقتصادي استفاده كنيم و جايگاه خود را پررنگ كنيم. حفظ هويت فرهنگي اصل است براي ما و اينكه ما بتوانيم از جاذبههاي فرهنگي تاريخي در جهت گسترش فرهنگي استفاده كنيم. ميخواهيم تعاملات فرهنگي با دنيا داشته باشيم، بايد شرايطي را ايجاد كنيم كه گردشگران خارجي بيشتر بيايند، جاذبههاي تاريخي، طبيعي و زيارتي ما را ببينند و در هر صورت ما بتوانيم ازهمه ظرفيتهايمان استفاده كنيم. يكي از خريداران عمده صنايع دستي گردشگر خارجي است. ما يكي از قطبهاي بزرگ توليدكننده صنايع دستي هستيم. از ٤٦٠ رشته شناخته شده در دنيا، در ٣٦٠ رشته داريم توليد ميكنيم يا سابقه توليد داشتيم. نزديك به دو ميليون نفر در بخش توليد فرش و صنايع دستي دارند كار ميكنند. در بسياري از اين رشتههاي صنايع دستي، منبتكاري، معرق كاري، مليله دوزي، خاتم كاري، قلمكاري و فرش بافي رتبه اول را در دنيا داريم. ارزش هنري و اقتصادي اين صنايع از يكسو، ايجاد اشتغال ارزان از سوي ديگر، ارزش افزوده و ارز آوري، مهمترين اتفاقاتياند كه در اين بخش ايجاد ميشود. مهمترين مشكلي كه در اين بخش داريم، بخش بازرگاني و بازاريابي است و فروش محصولات كه ورود گردشگران خارجي ميتواند به اين مساله كمك كند. بحثي كه بهشدت روي آن تاكيد و تمركز داريد، هتلسازي است. گردشگران خارجي كه به ايران ميآيند، فكر نميكنم اقامت در هتلهاي چند ستاره برايشان چندان اهميتي داشته باشد.گردشگران خارجي ما به چند دسته تقسيم ميشوند. اتباع كشورهاي عربي كه از كشورهاي حاشيه خليج فارس ميآيند، به دنبال استفاده از جاذبههاي زيارتي، فرهنگياند و اگر اهل طبيعت باشند، شمال كشور را ترجيح ميدهند. اروپاييها كه اينها را دارند، بيشتر دنبال جاذبههاي تاريخي فرهنگي و كويرند و ميخواهند آرامش كوير و شبهاي پرستاره را ببينند و با رازهاي نهفته كوير آشنا شوند. از سويي ناامني كشورهاي همسايه چون سوريه، عراق و ليبي، فرصتي براي ما و تركيه ايجاد كرده كه از اين فرصت بايد استفاده كنيم. ولي هر گردشگري متناسب با خواست و هدفش يك سري تاسيسات، امكانات و اماكن اقامتي را ميطلبد. خيلي از اروپاييها دوست دارند در هتل پنج ستاره باشند، يك شب هم در روستا يا سياه چادر يا چادرهاي كوير زندگي كنند. ولي اينكه بگوييم هتل ايجاد نكنيم، همهاش برويم در روستا و كوير، پاسخ ما را نخواهد داد. در بخش تبليغات جهاني چطور؟ تبليغات در رسانههايي چون يورونيوز كه يك قاره را پوشش ميدهد و روي جامعه هدف ما كه گردشگران اروپايي است، كار ميكند و درباره امكانات گردشگري كشورهاي مختلف فيلم پخش ميكنند، كاري كردهايد؟اين را با تمركز روي بخش خصوصي داريم اجرا ميكنيم. يك طرحي داريم با عنوان راهاندازي دفاتر جذب گردشگران خارجي در كشورهاي مختلف. برخلاف روالي كه الان است كه خيلي از وزارتخانهها، رايزن ويژه خودشان را درست ميكنند، ما اعتقاد داريم دو ظرفيت وجود دارد كه از هر دو استفاده ميكنيم. رايزنهاي فرهنگي ما كه الان ٨٠ رايزن در ٦٠ كشور داريم، زيرمجموعه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامياند. تفاهمنامهيي امضا كرديم با رياست اين سازمان كه ما هم در بخش گسترش گردشگري از توان اين ٨٠ رايزن فرهنگي استفاده كنيم. راهحل دوم دفاتر خدمات مسافرتي فعالي است كه در زمينه جذب گردشگر در ايران در سالهاي گذشته تجربه و موفقيتهاي خوبي داشتند. در تعدادي از كشورها به خصوص كشورهاي اروپايي شناسايي كرديم. در ٢٠١٥ سياستمان اين است كه مقدار محدودي به اينها كمك كنيم و دفاتر جذب گردشگر به ايران را فعال كنيم ضمن اينكه حضورمان را در سال ٢٠١٥ در نمايشگاههاي گردشگري خارجي گسترش داده و از رسانههاي خارجي هم دعوت كرديم تا براي تهيه گزارش از جاذبههاي گردشگري ايران سفر به كشورمان داشته باشند. معاون سازمان بازرسي كل كشور: واگذاري آشوراده متوقف استسازمان ميراث فرهنگي در حالي بر قطعي بودن طرح تبديل جزيره آشوراده به منطقه گردشگري تاكيد دارد كه معاون سازمان بازرسي كل كشور گفت: واگذاري آشوراده با تذكر سازمان بازرسي متوقف شده و در اين خصوص نميتوان به صحبتهاي حاشيهيي بسنده كرد. به گزارش تسنیم، محمد جواد حشمتي، معاون سازمان بازرسي كل كشور در واكنش به اظهارات معاون برنامهريزي سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري مبني بر اينكه تصميم دولت براي ايجاد منطقه گردشگري در آشوراده قطعي است، گفت: فعلا اتفاق جديد در خصوص موضوع آشوراده نيفتاده است و با تذكري كه سازمان بازرسي به محيط زيست داده، واگذاري آشوراده متوقف شده است. اگر دولت تصميمي گرفته بايد مباني قانوني آن را فراهم كند. كسي مخالف بحث گسترش و رشد اشتغال و استفاده بهينه از منابع و امكانات نيست اما بايد قواعد و ضوابط، رعايت و لحاظ شود. حشتمي ادامه داد: معتقديم هر كسي ميخواهد آنجا ورود كند بايد به زيرساختها توجه داشته باشد و مباني قانوني رعايت شود. اگر قرار است پروژهيي تصويب و اجرا شود بايد جايگاه قانوني نيز مد نظر قرار گيرد. معاون سازمان بازرسي كل كشور تاكيد كرد: نميتوان در اين خصوص به صحبتهاي حاشيهيي بسنده كرد و طرف حساب ما نيز سازمان ميراث فرهنگي نيست بلكه ما يك مباني قانوني داريم و بر اين اساس نيز تذكري به سازمان محيط زيست داده شد و خوشبختانه آنها هم متوجه اين معنا شدند و طرح متوقف شد.
مجلس آينده چقدر متفاوت خواهد بود؟
دو موضوع در سخنان رئیسجمهور در بوشهر مورد توجه روزنامهها قرار گرفته است؛ تأثیرات کاهش قیمت نفت و توصیه به غرب برای سرعت دادن به مذاکرات هستهای. از سوی دیگر، تحولات رابطه با عربستان سعودی با توجه به وضعیت خاص این کشور بررسی شده است. تیتر دیروز یک نشریه اصلاحطلب درباره شارلی ابدو با واکنش تند روزنامههای اصولگرا همراه شده است. حوادث اخیر مجلس نیز این پرسش را مطرح کرده که «مجلس آينده چقدر
متفاوت خواهد بود؟».
مجلس آينده چقدر
متفاوت خواهد بود؟اعتماد در مطلبی با تیتر «مجلس آینده چقدر متفاوت خواهد بود؟» نوشته: علی مطهری دیروز در میانه اطلاعیهای که به رسانهها داد یک جمله کلیدی مهم داشت و این جمله امید مطهری به تغییر ساختار مجلس آینده بود. از چهرههای سیاسی نظرشان را در مورد این پیش بینی علی مطهری پرسیدیم که در ادامه خواهید خواند.سؤال روز: چقدر جمله «این مجلس استثنا است و مجالس بعدی چنین نخواهد بود» علی مطهری را قبول دارید؟ حرف نپخته مطهریحمیدرضا ترقیآرزو بر جوانان عیب نیست. همین را دقیقا در مورد پیش بینی آقای مطهری از ترکیب مجلس آینده بنویسید. متأسفانه آقای مطهری برخی اوقات حرفهای خام و نپختهای میزنند که نشان میدهد از آنچه در درون جامعه رخ میدهد باخبر نیستند. رأی: نمره من به اظهارات آقای مطهری صفر است. آگاهی مردم، مجلس متفاوتمصطفی درایتیشرایط حاکم بر مجلس و همچنین رفتار نمایندگان در مواجهه با برخی مسائل نظام نشان داد که ما کمی از آنچه با عنوان آرمانها و وظایف نمایندگی شناخته میشوند فاصله داریم. بدون شک آگاه کردن مردم به انتخاب آنان و ترکیب مجلس آینده کمک خواهد کرد. رأی: به اظهارات آقای مطهری نمره پنج میدهم. مجلس پژواک صدای مردم باشدشهربانو امانیاین روزها تنها صدایی که از مجلس شنیده میشود، صدای مطهری است. شاهد هستیم که بخشی از اصولگرایان تحمل اظهارنظر همفکران خود را هم ندارند. مجلس در این روزها به جای آنکه پژواک صدای مردم باشد تبدیل به محلی برای این گونه بحثها شده است. امیدوارم که این پیشبینی محقق شود. رأی: نمره به اظهارات آقای مطهری پنج است. مطهری علم غیب نداردمحسن کوهکننمیدانم که آیا مطهری علم غیب دارند یا خیر؟ بالاخره اظهارنظری در مجلس شده و واکنشی هم به آن صورت گرفته است اما این دلیل نمیشود که در مورد همه مسائل به این شکل صحبت شود. متأسفانه تا اتفاقی برای خودمان میافتد دیگر همه مسائل را به آن گره میزنیم. رأی: به این گونه غیبگوییها نمرهای نمیدهم. چهار کانال خطرساز نفتدنیای اقتصاد درباره «واکنش اقتصادی به شوک نفتی» نوشته است: کاهش قیمت نفت در ماههای اخیر علاوه بر آثار منفی درآمدی که بر اقتصادهای وابسته به این ماده دارد از جهت تأثیرگذاری بر دیگر متغیرهای اقتصادی نیز دارای اهمیت است. قیمت نفت در بازارهای جهانی در ماههای اخیر کاهش قابل توجهی را تجربه کرده و هم اکنون در محدوده ۴۵دلار برای هر بشکه قرار گرفته و این موضوع آثار متفاوتی را بر اقتصاد کشورهای تولیدکننده نفت گذاشته است. اقتصاد ایران به واسطه دارا بودن منابع غنی نفت و گاز وابستگی شدیدی به درآمدهای نفتی دارد و شوکهای قیمتی نفت آثار گستردهای را بر شاخصهای کلان اقتصادی در ایران میگذارد. هم اکنون نیز در حالی که قیمت نفت در محدوده ۴۵ دلار قرار گرفته است قیمت نفت در ایران برای سال آینده حدود ۷۲ دلار برای هر بشکه پیشبینی شده که این موضوع نشاندهنده اختلاف حدود ۲۷ دلاری قیمت فعلی و قیمت پیشبینی شده برای سال آینده در مقطع کنونی است. این اختلاف قیمت از دو کانال اقتصاد ایران را تهدید میکند. نخستین موضوع احتمال کسری بودجه و عدم تحقق درآمدهای پیشبینی شده دولت در صورت عدم افزایش قیمت نفت در بازارهای جهانی است. این موضوع در نهایت میتواند به عدم تحقق بودجه پروژههای عمرانی و هزینه آن در بودجه جاری کشور شود. موضوع دومی که اقتصاد ایران را تهدید میکند آثار کاهش قیمت نفت روی شاخصهای کلان اقتصادی همچون نرخ تورم، نرخ ارز، تولید ناخالص داخلی و تراز تجاری کشور است که تجربه شوکهای نفتی در سالهای گذشته نشان میدهد که این شاخصها در ایران به دلیل وابستگی شدید تغییرات گستردهای را داشتهاند. بررسیهای دنیای اقتصاد با استفاده از نتایج سه پژوهش نشان میدهد در دورانی که قیمت نفت با شوک معکوس قیمتی روبهرو میشود ۴ متغیردر اقتصاد ایران میتواند با چالش روبهرو شود. نوسان ارزی، رشد نرخ تورم، کاهش رشد اقتصادی و تغییرات در حجم واردات و خدمات ۴ منطقه خطرپذیر اقتصاد ایران هستند. کاهش حجم واردات از آن جهت میتواند تهدید باشد که برخی بررسیهای رسمی نشان میدهد وابستگی تولید به واردات در دهه ۸۰، ۹/۱ برابر شده است؛ بنابراین کاهش واردات در حوزه کالاهای سرمایهای و واسطهای میتواند آثار منفی خود را به بخش تولید انتقال دهد. این گزارش با استفاده از دادههای سه پژوهش «تکانههای نفتی و اثرات پویای آن بر متغیرهای کلان اقتصاد»، «تأثیر شوکهای نفتی و تاکید بر اثرات نامتقارن آن بر رشد اقتصادی ایران طی سالهای ۱۳۸۷-۱۳۵۰» و «اثرات اقتصادی شوکهای قیمتی نفت و مواد غذایی بر متغیرهای اقتصاد کلان ایران» تنظیم شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهد که شوکهای قیمتی نفت در بازههای زمانی مختلف تأثیر گستردهای بر شاخص اقتصاد کلان اقتصادی داشته است. بر همین اساس اقتصاد کشورهای صادرکننده نفت همواره با تهدید جدی بهنام نوسان قیمت نفت و تأثیرات منفی آن روی بخشهای مختلف اقتصادی همچون درآمدهای ارزی، واردات، شاخص قیمتها و رشد اقتصادی مواجه هستند. از این نوسانات به عنوان اصلیترین منبع نوسانهای اقتصادی کشورهای تولیدکننده نفت یاد میشود. شوک نفتی اخیر در حالی رخ داده که در گذشته در سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۴ همزمان با جنگ و تحریم نفت اعراب، سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۹ همزمان با تحولات سیاسی در ایران، در سالهای ۱۹۹۰ تا ۱۹۸۷ همزمان با شکست اوپک در کنترل قیمتها، ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷ همزمان با بحران اقتصادی در جنوب شرقی آسیا و در سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ همزمان با بحران مالی آمریکا چنین اتفاقی تکرار شده است و اقتصاد کشورهای تولیدکننده نفت را با مشکلات فراوانی مواجه کرد. دنیای اقتصاد با تمرکز بر تجربه شوکهای منفی در قیمت نفت به بررسی ابعاد آن بر اقتصاد ایران پرداخته است و در کنار آن نحوه واکنش سه کشور عربستان، اندونزی و کویت را منعکس کرده است. عربستان سرزمین بیقانون یا کشوری که هشت ماه است در ایران سفیر نداردآینده عربستان سعودی و رابطه این روزهای این کشور با ایران از زوایای متفاوت مورد توجه روزنامهها قرار گرفته است. سعدالله زارعی در بخشهایی از سرمقاله وطن امروز با تیتر «عربستان سرزمین بیقانون» نوشته: عربستان سعودی به دلیل تمامیتخواهی همهجانبه در عرصههایی که شرحش رفت به کانون اعتراضات خفته بدل شده و این آینده ثبات این کشور را با ابهام زیادی مواجه میکند. بسیاری از نظریهپردازان و مطلعان از شرایط این کشور معتقدند عربستانسعودی متلاشی خواهد شد و مناطق جنوبی، شمالی، غربی و مرکزی از محور ریاض جدا میشوند و بار دیگر ما شاهد به قدرت رسیدن طوایف و مذاهب مختلف در حجاز خواهیم بود. البته باید توجه کرد که الزامی ندارد این تجزیه مطابق خواست آمریکاییها اتفاق بیفتد چون حداقل از سال ۲۰۰۷، طرح تجزیه کشورهایی مثل مصر و عربستان بر خلاف دیگر کشورهای خاورمیانه از دستور کار آمریکاییها خارج شده و حتی با شدت با تجزیه عربستانسعودی مقابله میکنند، چراکه ۵ پاره شدن این کشور منافع متمرکز واشنگتن را تهدید میکند. آمریکا ترجیح میدهد همین قلمروی کنونی را بهواسطه یک حاکمیت وابسته در اختیار داشته باشد تا اینکه با چند طرف سرکش چانه بزند. لذا در حال حاضر ثبات عربستان بر پایه روابط کنونی حاکمان ریاض با غرب اهمیتی ویژه برای آمریکا دارد. به همین جهت اگر در عربستان اتفاقی منجر به تجزیه رخ دهد ربطی به آمریکا نخواهد داشت بلکه مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی است؛ واقعیتهایی که چندان به مذاق غرب خوش نمیآید. البته این به معنای استقبال ما از تجزیه این کشور نیست و در حقیقت جمهوری اسلامی که خواهان ثبات منطقه و مخالف جدی درگیریهای کور در کشورهای همسایه است، از طرح تجزیه عربستان و شورشهای قومی حمایت نمیکند اما متأسفانه بهرغم اینکه در منطقه ظرفیتهایی در جهت حمایت از وحدت عربستان وجود دارد و تهران نیز به آن علاقه نشان میدهد، رژیم سعودی با برخورد غلط خود این کشور را به سمت درگیریهای طایفهای سوق میدهد و هشدارهای دلسوزانه ما را نادیده میگیرد. این نکته را هم باید مدنظر داشت که شکلگیری شورشهای قومی در عربستان ارتباط حتمی با مرگ پادشاه کنونی ندارد و ممکن است با مرگ ملک عبدالله، نظام سعودی تا مدتی سرپا بماند و شاهزادگان کماکان قدرت را در اختیار داشته باشند یا غربیها اصلاحاتی را در ظاهر به قصد کاستن از اعتراضات و شورشها در حاکمیت اعمال کنند اما بعید است در بلندمدت یکپارچگی عربستانسعودی بدین شکل باقی بماند. وضع داخلی آنقدر خراب است که به نظر نمیرسد غربیها بتوانند مدت زیادی به حفظ یکپارچگی نظام فعلی سعودی بپردازند.هرچند شخصا شایعات موجود مبنی بر همدستی آلسعود یا بخشی از آن با داعش درباره حمله احتمالی به عربستان را باور نمیکنم منتها این نکته حائز اهمیت است که وضع داخلی عربستان ظرفیتهایی دارد که ممکن است داعش به دنبال بهرهبرداری از آنها باشد. مثلا خبرهایی داشتیم از اینکه ابوبکر البغدادی با رئیس قبیله «عُتَیبه» دیدار داشته و حتی قول حمایت از حکومت او در عربستان در صورت سقوط آلسعود را داده است یا اینکه دست کم داعش با رهبر «عُتَیبه» بیعت کرده تا از اقدامات این قبیله برای به دست گرفتن قدرت در عربستان حمایت کند. این مسأله نشان دهنده تلاش داعش برای رخنه به شکافهای عربستانسعودی است که میتواند نقطه آغاز درگیریهای طایفهای در این کشور باشد چرا که «عُتَیبه» قبیلهای بسیار بزرگ است که دامنه نفوذ آن از مناطق مرکزی و مکه و مدینه تا حتی جنوب عراق میرسد. اگر این خبر واقعیت داشته باشد نشان میدهد خطرات بسیار بزرگی هم سرزمین و هم مردم عربستان را تهدید میکند. باید ابراز امیدواری کنیم که درگیریهای قومی، مردم این کشور را در یک دالان تاریک فرو نبرد چون برای هیچیک از اقوام بویژه شیعیان منافعی دربر نخواهد داشت. بروز چنین اتفاقی میتواند عربستان را همانند لیبی دچار خشونت و هرج و مرج گسترده کند که تنها دشمنان از آن سود میبرند. در مقابل آرزو داریم اقوام مختلف حول محور استقلال و منافع ملی خود به وحدت برسند. از سوی دیگر، شرق در گزارشی با تیتر «چراغهای رابطه تاریک است؛ ریاض ٨ماه است در تهران سفیر ندارد» نوشته: رابطه دیپلماتیک تهران ـ ریاض مدتهاست که در حد اظهارنظر دیپلماتیک خلاصه شده است. اگرچه همه بر بهبود رابطه تاکید میکنند اما در همین حال تنشهای بسیاری هم بر راه باریک رابطه آوار میشود؛ از تلاش برای کاهش قیمت نفت تا دعوت بیسرانجام و… و حالا نداشتن سفیر در تهران. پیگیریهای خبرنگار «شرق» نشان میدهد، از آن زمان که عربستان از وزیرخارجه ایران برای حضور در کنفرانس همکاریهای اسلامی دعوت کرده بود، این کشور در تهران سفیر ندارد. حدود هشتماه پیش بوده که «عبدالرحمان بنغرمانالشهری»، آخرین سفیر عربستان در ایران، تهران را ترک کرده و تاکنون به محل ماموریت خود بازنگشته است. عمدتا کمتر خبری از سفارت عربستان در تهران منتشر میشود و رویه این سفارت در تهران فعالیت در بیخبری است. حتی در یکی از آخرین درگیریهای این سفارتخانه در تهران، یعنی ماجرای تصادف دیپلمات عربستانی با یک شهروند ایرانی نیز، سفیر یا کارکنان این سفارت، حاضر به گفتوگو با هیچ رسانهای نشدند. از همینرو هیچ اظهارنظری در این مورد از آنها منتشر نشد. «عبدالرحمن بنغرمانالشهری»، آخرین سفیر ریاض در تهران، اواخر بهمن سال٩٢ منصوب شد و در مراسمی استوارنامه خود را به محمد جواد ظریف، وزیرخارجه ایران تقدیم کرد. محمد جواد ظریف در این دیدار طبق روال معمول اظهارنظرهای دیپلماتیک به اهتمام دولت جدید در توسعه و گسترش روابط با همه کشورهای همسایه و مسلمان بهویژه عربستانسعودی، پرداخته بود. سفیر جدید در آنزمان هم ابراز امیدواری کرد با عزم و اراده حکیمانه رهبران دوکشور، شاهد روابط خوب و متین بین دوکشور همسایه و مسلمان باشیم. او در دیدار با حسین امیرعبداللهیان، معاون عربی وزارت خارجه که فروردین٩٣ انجام شد نیز گفته بود که «پادشاه ما نگاه مثبتی به روابط با ایران دارد». اما هیچیک از این اظهارنظرهای دیپلماتیک و حتی نوکردن سفیر نتوانست زخم دیرسال رابطه دوکشور قدرتمند منطقه را بهبود بخشد. سفیر جدید، اردیبهشتماه به دیدار اکبر هاشمیرفسنجانی رفته بود؛ فردی که برخی معتقدند میتواند میانجیسنتی بهبود رابطه دوکشور باشد؛ اگرچه در دوران ریاستجمهوریاش یکی از برهههای سخت رابطه دوکشور رقم خورده است. تصاویری که از این دیدار منتشر شد، سفیر عربستان را در حالی نشان میداد که پیشانی هاشمیرفسنجانی را میبوسید. مصافحهای که دستکم به مذاق مقامات عربستان خوش نیامد. یکماهی بعد از این مصافحه بود که سفیر عربستان به ریاض فراخوانده شد و برخی مقامات آگاه علت فراخوانی سفیر را همین بوسه اعلام کردند. چه آنکه در همان زمان هشتکهایی (برچسب) در بین کاربران عربی توییتر علیه این مصافحه آغاز شد. از آنزمان تاکنون ریاض در تهران سفیر ندارد و اگر داشتن سفیر را ابتداییترین گام رابطه دیپلماتیک بدانیم، اکنون رابطه دوکشور در این سطح قرار دارد. جواد ظریف زمانیکه سکان وزارت خارجه را بهدست گرفت، از بهبود رابطه با کشورها بهویژه همسایگان سخن گفت. اگرچه در این بین مشغولیت مذاکرات هستهای آنقدر بود که عمده وقت او در سفرهای مرتبط با مذاکرات هستهای و دیدارهای مرتبط با آن گذشت. البته نمیتوان نادیده گرفت که نتیجه مذاکرات هستهای بهنوعی روی رابطه ایران و کشورهای منطقه نیز تأثیرگذار بود. با اینحال ظریف تلاشهایی برای بهبود رابطه با کشورهای منطقه نیز کرد، او عراق را بهعنوان اولین مقصد سفر منطقهای خود قرار داد و بعد سفری منطقهای به امارات و کویت داشت که قرار بود عربستان هم در فهرست آنمقصدها باشد اما این سفر انجام نشد. بعدها منابع آگاه به «شرق» گفتند که عربستان آماده پذیرش وزیر خارجه ایران نبود و حتی گفته شده که میزبان در مرخصی است. همه این بهانهها موجب شد تحول دیپلماتیک برای بهبود روابط در آن مقطع رخ ندهد. همانطور که اردیبهشت هم جرقهای زده شد اما به بار نشست.عربستان از وزیر خارجه ایران برای حضور در کنفرانس همکاریهای اسلامی دعوت کرد اما ظریف بهدلیل همزمانی کنفرانس با مذاکره هستهای که باید همزمان در وین برگزار میشد، اعلام کرد که نمیتواند به ریاض برود. البته سعودالفیصل، وزیر خارجه عربستانسعودی همان زمان گفته بود که «آماده استقبال و میزبانی از ظریف در هر زمانی است که وی آن را مناسب بداند». همچنین «عربستان سعودی آماده گفتوگو با ایران است». البته این دو در حاشیه مجمع عمومی سازمانملل با یکدیگر دیداری داشتند و در نشست خبری بعد از آن هم حرفهای مثبتی زدند. اما سعودالفیصل اندکی بعد در یک مصاحبه حرفهای تندی علیه تهران زد که موجب شد دوباره رابطه دوکشور به کما برود. کاهش قیمت نفت گرهای بوده بر گرههای پیشین. آنهم در رابطه دو کشوری که بخش عظیمی از بودجهشان به فروش نفت وابسته است. ایران که در سالهای گذشته به دلیل تحریمهای نفتی مجبور به کاهش فروش نفت شده تمایلی به کاهش دوباره بشکههای در صف فروش ایستاده، ندارد و در مقابل، عربستان هم تمایلی برای همراهی با ایران از خود نشان نداد. در این شرایط بود که اجلاس اوپک تنها چندروز بعد از آخرین دور مذاکره در وین در نوامبر گذشته، (آذرماه) برگی دیگر از همراهینکردن دوکشور را ثبت کرد. عربستان با ایران همراهی نکرد و قیمت نفت که در سالهای قبل از پلههای قیمت بالا رفتهبود، به یکباره سقوط کرد. همان زمان علیالنعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی در مصاحبهای گفت که تولیدکنندگان عضو اوپک در نظر ندارند سطح تولید خود را کاهش دهند ولو اینکه بهای جهانی نفت به بشکهای ٢٠دلار هم تنزل کند. در همین شرایط حسین امیرعبداللهیان، معاون عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه ایران، در گفتوگو با «رویترز» سکوت عربستان در واکنش به روند سقوط قیمت نفت را اشتباهی استراتژیک دانست و خواستار مداخله پادشاه عربستان در جلوگیری از کاهش بیشتر قیمت جهانی نفت شد. درحالیکه عدهای معتقدند این کاهش قیمت نفت میتواند بر منافع عربستان نیز تأثیر منفی بگذارد اما این اتفاق هنوز موجب نشده که عربستان تغییری در عملکرد خود ایجاد کند. برخی نیز در این بین از فشار آمریکا در جریان قیمت نفت پرده برمیدارند. با همه آنچه وصفش در بالا آمد باید مذاکره هستهای ایران و اعضای ١+۵ را هم اضافه کرد؛ مذاکرهای که آذر سال گذشته، منجر به توافقی موقت بین ایران و جهان شد که در مقابل پذیرش محدودیتهایی در برنامه هستهای ایران از تحریم جدید علیه تهران پیشگیری میکرد. جهان و بهویژه کشورهای عرب منطقه که در همه این سالها از انزوای ایران سود بردهاند، تمایل چندانی به باز شدن درهای اقتصاد ایران روی جهان ندارند. همانگونه که در تمام یکسال گذشته تهدیدها علیه تهران و برنامه هستهایاش توسط اغلب اعضای شورای همکاریهای خلیجفارس دنبال شدهاست. اگرچه رهبر ارکستر سازهای مخالف، عربستان است اما دیگر اعضای شورای همکاری خلیج فارس نیز بهخوبی رهبر ارکستر را همراهی میکنند. علاوه بر این، نباید سفر وزیر خارجه عربستان در حین مذاکرات هستهای در نوامبر٢٠١۴ (آذرماه)، به وین را از یاد برد. این سفر موجب شد حتی جان کری، وزیر خارجه آمریکا برای دیدار با سعودالفیصل به فرودگاه وین برود. برخی گمانهها میگوید مذاکره روبهپیشرفت و توافق در وین با سفر وزیرخارجه عربستان به وین از دست رفت و به تمدید دوباره کشید. رابطه با عربستان برای تهران اهمیت دارد، همانگونه که این کشور میتواند منافع تهران در منطقه را تضعیف کند. ماجرای روزنامه اصلاحطلب و توهین به پیامبرجوان در مطلبی با تیتر «افتخار روزنامه مردم امروز به همراهی سینماگر امریکایی با توهینکنندگان به پیامبر (ص)» نوشته: حوادث هفته گذشته پاریس همچنان یکی از خطوط مهم خبری در سراسر دنیاست و در فضای رسانهای داخل هم نمودی قابل توجه داشته چراکه در این حادثه تروریستی سه روزه ۱۷ نفر کشته شدند و ساعتها مردم فرانسه در اضطراب این جنایت هولناک قرار داشتند. تروریستها علت حمله به دفتر این نشریه را انتشار مکرر کاریکاتورهای موهن از شخصیتهای مورد احترام اسلام و به خصوص پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) عنوان کرده بودند. اما حادثه مورد اشاره دستاویزی هم شد تا جماعت تجدیدنظرطلب در داخل بخشی از افکار اعتقادی خود را به معرض نمایش بگذارند، آنگونه که روزنامه تازه تأسیس مردم امروز به سردبیری محمد قوچانی تیتر «کلونی: من هم شارلی هستم» را برجسته میکند و به بهانه اظهارات کلونی برنده هفتادودومین دوره جوایز گلدن گلوب، به حمایت ضمنی از شارلی نشریه توهینکننده به پیامبر (ص) برآمده است. این اقدام که در طول سالهای اخیر بیسابقه بوده ناخودآگاه فعالیت روزنامههای زنجیرهای سالهای اصلاحات را به خاطر میآورد که هر از چندگاهی به مبانی اعتقادی مردم حمله کرده و فریاد آزادی بیان را سر میدادند. کیهان نیز در بخشهایی از یادداشت روز خود با تیتر «کرمها و ریشهها» و به قلم محمد ایمانی به این موضوع اشاره کرده و نوشته: به تعبیر دهخدا «کرمخوردگی: خوردن کرم درخت را، و آن آفتی است که بر اثر کرمهای ریز حاصل میشود». مفهوم رساتر، کرمخوردگی دندان است. دندان در ظاهر سالم اما در واقع از درون پوک شده و پوسیده است. گاه اندازه یک خال کوچک به نظر میرسد اما وقتی همان خال را بشکافید یا دندان بشکند معلوم میشود پشت این دیواره به ظاهر سالم، بخش اعظمی از دندان بر اثر فعالیت باکتریها پوسیده است. گاه این عمل باکتریها موجب ایجاد حفره و سپس تعمیق آن و شکستن دندان میشود. اتفاقی که در سازمان مجاهدین (انقلاب) و حزب مشارکت و کارگزاران رخ داد، مشابه همین کرمخوردگی است. ۹ دی ماه ۱۳۸۰ در حالی که «عصر ما» ارگان «سازمان» توقیف شده بود، نشریه سکولار همشهری ماه به سردبیری محمد-ق (سردبیر بعدی نشریات زنجیرهای) نوشت «عصر ما در تئوریپردازیهای خود میکوشید ثابت کند سکولار نیست و با سکولارها مرزبندی دارد اما کارنامه ۸ ساله عصر ما لاجرم گامی بلند در راه عرفی شدن [سکولاریزاسیون] سیاست بود. جناح چپ در عصر ما دوران گذار خویش را از ایدئولوژیزه به استراتژیک سپری کرد. عصر ما آذر ۸۰ لغو امتیاز شد اما مدتها پیش از این عصر ما پایان یافته بود. فراموش نکنیم همه ما بر شانههای عصر ما ایستادهایم». همین کرمخوردگی بود که باعث شد علیرضا علویتبار جرأت کند درباره حزب مشارکت پیشبینی کند و آن پیشبینی هم درست از آب دربیاید مبنی بر اینکه ۳ طیف در جبهه مشارکت گرد هم آمدهاند از جمله کسانی که به خاطر خط امام در مقابل آقای منتظری ایستادند اما طیف تکنوکرات و بورکرات، خط امامیها را به حاشیه خواهند برد. همین کرمخوردگی است که موجب میشود سردبیر «همشهری ماه» و چند نفر قبیل وی امسال به مرکزیت حزب کارگزاران راه پیدا کنند و محمد هاشمی دبیر سیاسی حزب و از پایهگذاران آن پس از کنارهگیری اعتراضی از حزب بگوید من به اعضای کارگزاران هشدار دادم که سرنوشت ساختارشکنانه مشارکت در انتظار کارگزاران است. همین کرمخوردگی است که موجب میشود سردبیر همشهری ماه پس از حضور در طیفی از پایگاههای مطبوعاتی دشمن، سردبیر روزنامه آسمان شود و آن روزنامه از زبان یک عضو گروهک مرتد جبهه ملی، به حکم قرآنی قصاص اهانت کند. اسفند ۹۲ این روزنامه توقیف میشود اما فقط به ۲ میلیون تومان جریمه محکوم میشود! بعدها اخباری از حضور آقای سردبیر در برخی گروههای انتخاب وزیر و مدیر منتشر شد تا ۲۷ تیر ۹۳ که همین آقا به همراه برخی دیگر از اعضای گروهکهای نشاندار به مراسم افطار رئیسجمهور دعوت میشود و در آنجا درباره زندگی به سبک حلزون خانه به دوش، فقدان آزادی بیان و اظهار همدردی با رئیسجمهور در قبال برخی محدودیتها سخنرانی میکند. به چند ماه نمیکشد که همین پادوی جریانهای معارض و تجدیدنظرطلب، سردبیر یک روزنامه تازه تاسیس میشود تا دیروز تیتر و عکس تمام قد صفحه اول خود را به یک کارگردان و این عبارت اختصاص دهد؛ «من هم شارلی هستم». «من هم شارلی هستم»، برگردان «من هم سلمان رشدی هستم» است. درباره اتفاقات این روزهای پاریس و حمله به مجله طنز شارلی ابدو و پشت پردههای آن باید در زمان دیگری گفت و نوشت. کلید «زمان» در مذاکرات هستهایصادق زیباکلام در یادداشتی در روزنامه شرق نوشته: با آغاز دور جدید مذاکرات ایران و شش کشور جهان، آنچه بیش از سایر موضعگیریها نمود دارد، تأکید طرفین بر اهمیت «سرعت عمل» است. دکتر روحانی در ایران و در سفر استانی خود در جمع مردم بوشهر، بر این موضوع تاکید کرد و در سوی مقابل، وزیر خارجه ایالاتمتحده نیز موضعی مشابه اتخاذ کرده است. به نظر میرسد این موضع مشترک، کلید فهم روش طرفین در دوره جدید و دورههای بعدی مذاکرات تا رسیدن به توافق در آیندهای نزدیک باشد و ایران و ایالاتمتحده بدون اینکه رسما اعلام کنند، روی این مسأله توافق دارند. به نظر نگارنده دو طرف نه تهدید میکنند و نه بلوف میزنند، بلکه احساس میکنند برای کسب منافع بیشتر، باید زمان مذاکرات را کوتاهتر کنند. در ایران برخی چهرههای اصولگرا، مدعی شدهاند که دولت میخواهد تا زمان انتخابات مجلس، مذاکرات را کش دهد. در ایالاتمتحده نیز دو هفته از سال ٢٠١۵ گذشته و ششماه دیگر، مبارزات انتخابات ریاستجمهوری سال ٢٠١۶ رسما آغاز خواهد شد و دموکراتها باید در مقابل رقیب که در انتخابات اخیر میاندورهای به پیروزی رسیده، صفآرایی کند. تا به امروز اینگونه بوده که موضوعات سیاست خارجی، به قول انگلیسیها «صندلی پشت» را اشغال میکرد و صندلی جلویی به «مسائل داخلی» آمریکا اختصاص داشت. اما بیم آن میرود اگر توافق با ایران صورت نگیرد آنگاه جمهوریخواهان، کل سیاست خارجی اوباما و دموکراتها را به چالش بکشند و مدعی شوند از ابتدا باید به روش نئوکانها یا جمهوریخواهان قدیم، رویارویی با کشورهای مخالف آمریکا انتخاب میشد. دموکراتها و دولت اوباما حتما نمیخواهند این شکست در پرونده آنها ثبت شود بر همین اساس دستکم پس از رویکارآمدن دولت جدید ایران، اعلام کردند میتوان با جمهوری اسلامی به نتایجی رسید. جمهوریخواهان اگر از خاکریز موضوع ایران گذر کنند آنگاه در افغانستان، عراق و سوریه هم سیاستهای اوباما را به چالش خواهند کشید. به هر حال آمریکاییها در اساس پذیرفتهاند غنیسازی، نطنز، فردو و آبسنگین اراک ادامه یابد اما به شکلی که اگر انحرافی در برنامه هستهای ایران به نظر آنها بروز کرد، زمان زیادی تا ساخت سلاح هستهای نیاز باشد. موافقت آنها با غنیسازی پنجدرصد، نشان از همین رویکرد دارد اما بحث بر سر میزان سوخت در اختیار ایران، با توجه به تعهد روسیه برای تامین سوخت بوشهر تا هشتسال آینده، محل چالش است. نکته دوم اینکه آمریکاییها اصرار زیادی دارند تحریمها به سرعت برداشته نشود. آنها مدعی هستند زمان و هزینه زیادی برای رسیدن تحریمها به این نقطه طی شده است و اگر به سرعت برداشته شود و اگر دو سال دیگر انتخاباتی برگزار شد و مانند دولت احمدینژاد، موضع هستهای تفاوت فاحشی با سیاستهای دولت قبل از خود پیدا کرد، قدرت مانور در اختیار غرب باشد. آنها از ٢٠سال سخن میگویند و طرف ایرانی بر حداکثر پنجسال تأکید دارد. به نظر میرسد اگر نظر ایران بر لغو تحریمهای سختگیرانه بانکی و نفتی به نتیجه برسد، بر سر زمان لغو بقیه تحریمها توافق صورت گیرد. دولت اوباما میداند ارزش حل موضوع هستهای ایران و ارتباطی حداقلی پس از ٣۶سال روابط سرد، چه میزان ارزشمند است. این مسأله میتواند با توجه به نقش راهبردی ایران در خاورمیانه، چشمانداز بهتری از همکاریهای احتمالی آتی به دست دهد.
شروط سربازی نخبگان و کسر خدمت غیرنخبگان
جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح در واکنش به خبری درخصوص نصف شدن طول مدت سربازی نخبگان و استعدادهای برتر، جزییات مربوط به بهرهمندی نخبگان و استعدادهای برتر از تسهیلات خدمت وظیفه عمومی را تشریح کرد.سردار موسی کمالی در گفتوگو با ایسنا، با اشاره به خبر منتشرشده پیرامون نصف شدن مدت سربازی نخبگان ضمن رد این موضوع گفت: برابر قوانینی که درحال حاضر داریم و در حال اجراست نخبگان و استعدادهای برتر خدمت سربازی خود را به شکل متداول انجام نمیدهند یعنی این روند که به آموزشی رفته و سپس به یگانهای نظامی منتقل شوند درخصوص آنان اعمال نمیشود.کمالی ادامه داد: برای آن دسته از نخبگان و استعدادهای برتر که شرایطش در قانون آمده و بنیاد ملی نخبگان نیز آنان را تایید کرده است نحوه سربازی به این شکل است که آنان میبایست یک پروژه تحقیقاتی در موضوعات لشکری و کشوری را انجام داده و پس از آن با گذراندن یک دوره آموزشی کارت پایان خدمت بگیرند.وی با بیان اینکه در این شرایط این موضوع که طول مدت سربازی این دسته از مشمولان نصف میشود صحت ندارد، گفت: البته ارائه پروژه در موضوعات لشکری و کشوری دارای شرایطی است که یکی از آنها این است که حداقل یک سال مراحل تحقیقاتی این پروژه طول بکشد و این طور نباشد که یک فردی بیاید و پروژهای را یک ماهه انجام بدهد و کارت پایان خدمت بگیرد.جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح با بیان اینکه این دسته از نخبگان اصلا به سربازی نمیروند که بخواهند سربازیشان نصف شود، درباره شرایط انجام پروژههای تحقیقاتی این افراد نیز گفت: کسانی که جزو نخبگان و استعدادهای برتر هستند باید به بنیاد ملی نخبگان مراجعه کرده و در آنجا این افراد به بنیاد نخبگان نیروهای مسلح معرفی میشوند که پس از آن با توجه به نیازهای دستگاهها و نهادها این افراد برای انجام پروژههای تحقیقاتی به نهادهای مختلف معرفی میشوند. به عنوان مثال ممکن است فردی به وزارت نفت معرفی شده و فردی دیگر متناسب با تخصص و مهارتی که در انجام کار پژوهشی دارد به وزارت راه برود و همچنین سایر نهادها و دستگاهها.کمالی درباره اینکه چه تضمینی وجود دارد که طول پروژه این افراد حداقل یک سال طول بکشد گفت: پس از آنکه این افراد برای انجام پروژه به سازمانها و نهادهای مربوطه معرفی میشوند بنیاد نخبگان نیروهای مسلح و همچنین دستگاه مربوطه، بر آنان نظارت خواهد داشت.وی همچنین با اشاره به آنچه که در خبرها درباره شرایط بهرهمندی از تسهیلات سربازی برای نخبگان آمده بود گفت: در یکی از موارد اشاره شده بود که این افراد میتوانند در دوران دانشجویی خود چنین پروژههایی را انجام دهند اما این طور نیست و آنان حتما باید پس از فراغت از تحصیل نسبت به انجام پروژه اقدام کنند.شرط دریافت کسر خدمت برای پژوهشگران غیرنخبهجانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح درباره اینکه آیا تنها نخبگان و استعدادهای برتر امکان استفاده از پروژه تحقیقاتی به جای سربازی را دارند یا خیر ، گفت: درخصوص مشمولان غیرنخبه نیز قوانینی وجود دارد که براساس آن مشمولان دارای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر میتوانند با دادن یک پروژه در موضوعات امنیتی و دفاعی از دو ماه تا 21 ماه کسر خدمت دریافت کنند.کمالی با تاکید بر اینکه نوع پروژه مشمولان نخبه و غیرنخبه متفاوت است گفت: مشمولان نخبه میبایست در موضوعات و مسائل کشوری و لشکری پروژه ارائه داده و مشمولان غیرنخبه باید در خصوص مسائل امنیتی و دفاعی پروژه بدهند.جانشین اداره منابع انسانی ستاد کل نیروهای مسلح همچنین درباره اینکه گفته شده بود نخبگان دارای مدرک کارشناسی امکان ارائه پروژه به جای انجام خدمت سربازی را ندارند نیز گفت: درخصوص مشمولان غیرنخبه شرط کارشناسی ارشد و بالاتر وجود دارد اما در موضوع مشمولان نخبه و استعدادهای برتر چنین شرطی وجود ندارد و مشمولان دارای مدرک کارشناسی نیز در صورتی که امکان ارائه پروژه تحقیقاتی را داشته باشند میتوانند از این تسهیلات استفاده کنند.وی با تاکید بر اینکه ملاک برای ما در این موضوع توانایی فرد نخبه و استعداد برتر برای انجام پروژه تحقیقاتی مورد نیاز در مسائل لشکری و کشوری است گفت: پس این موضوع که مشمولان نخبه و استعدادهای برتر حتما دارای مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر باشند صحیح نیست و ما در این موضوع به چنین توافقی نرسیدیم.خبرهای سربازی تنها از مرجع ستادکل نیروهای مسلح اعلام میشودکمالی در خاتمه با تاکید بر اینکه در بحث اخبار و موضوعات مرتبط با سربازی نظیر بخششها، آییننامه ها و قوانین جدید و … تنها مرجع رسمی اطلاعرسانی و تصمیمگیری ستاد کل نیروهای مسلح است، گفت: بنابراین خواسته ما این است که افراد غیرمسئول از بیان مطالبی که ممکن است با قوانین سربازی چندان سنخیتی نداشته باشد خودداری کنند.