غلامرضا قلی پور- دانشجوی دورة دکتری حقوق کیفری و جرمشناسی دانشگاه شهید بهشتی:چندی پیش در تابلو اعلانات دانشگاه با اطّلاعیّهای عجیب مواجه شدیم که مضمون آن بدین صورت بود که دانشجویان دورة دکتری ۱۳۹۳ باید به یکی از دفاتر اسناد رسمی مراجعه کرده و فرم تعهّدنامة محضری را تکمیل، امضاء و سپس آن را به معاونت حقوقی دانشگاه و آموزش کل تحویل دهند. خلاصة مفاد این تعهّدنامه بدین صورت است که دانشجو تعهّد میکند در طول این دورة تحصیلی از اشتغال به کار دولتی و خصوصی در زمانهایی که دانشگاه در برنامة آموزشی تعیین میکند (که منظور تمامی هفته است غیر از پنج شنبه و جمعه) خودداری کند و اگر دانشگاه متوجّه این موضوع شود حقِّ اخراج دانشجو و دریافت خسارات خود را دارد و دانشجو هم حقِّ شکایت به هیج مرجعی را ندارد!!! سؤالی که پس از این واقعة شوم و عجیب! برای همگان ایجاد شد این بود که فلسفة این اقدام چیست؟ چرا دانشجوی دکتری نباید کار کند؟ اگر کار نکند باید به چه کاری مشغول شود؟ لابد گفته خواهد شد که دانشگاه انتظار دارد که دانشجویان دورة دکتری به کار پژوهش مشغول شوند. این جواب به ظاهر قابل قبول است ولی باید سؤال کرد که آیا دانشجوی دورة دکتری نیاز به کار ندارد؟ آیا نباید در متن جامعة خود بوده و اندوختة خود را در اختیار نهادها، سازمانها و شرکتها قرار دهد؟ آیا این شخص نیاز به ازدواج و تشکیل خانواده ندارند؟ آیا پژوهش فقط باید در کتابخانه و آزمایشگاه نه چندان غنی و مجهّز دانشگاه انجام شود و در عرصة عمل نمیتوان اقدام به پژوهش کرد؟ آیا در این اوضاع نامساعد که قیمت کتب درسی نیز چند برابر شده است و در مقابل قیمت هزینههای خوابگاه، غذا و…. نیز افزایش چندبرابری داشته است، این انتظار از دانشجویان دورة دکتری انتظار غیرمعقولی نیست؟ آیا نباید دانشجویان دورة دکتری را با مشکلات و مسائل جامعه آشنا ساخته و در انتظار راه حل آنها برای این مسائل بود؟ از این بگذریم، طرّاحان و واضعان محترم چنین الزاماتی مگر در زمان جذب دانشجویان دورة دکتری و در هنگام مصاحبه و پس از آن در طول دورة تحصیل به چشم خود ندیدند و نمیبینید که برخی از داوطلبان و دانشجویان مشغول کارند و یا مشغول کار میشوند و قریب به اتّفاق آن-ها نیز ازدواج کرده و یا میکنند؟ آیا کسانی که چیز الزامات رضاخانی را به دانشجویان تحمیل میکنند خودشان این دوران را تجربه نکردهاند و با نیازهای دانشجویان آشنا نیستند؟ البتّه شاید نباشند، چون برخی از تصمیمگران اصلاً دانشگاه را تجربه نکردهاند، گرچه مدرک عالی دانشگاهی هم دارند!!! بگذریم، اگر قرار است دانشجوی دورة دکتری در دانشگاه بماند و درخوابگاه بخوابد و به زعم طرّاحان پژوهش کند آیا نمیبایست ماهانه مبلغی به وی پرداخت شود تا چشم طمع به کار نبندد و ذهنش به جای پژوهش به راههای بیراهه نرود؟ آیا چنین دانشجویی بهتر نیست از این کشور برود و حتّی تابعیّت خود را نیز تغییر دهد؟ آیا این یکی از علل فرار مغزها نیست؟ آیا با چنین اقداماتی میتوان توان پژوهشی دانشجویان را بالا برد؟ سؤال مهمتر از همه این است که واضعان چنین مقرّراتی که علم به اشتغال دانشجویان دورة دکتری دارند و میدانند که کارشان صد در صد اشتباه بوده است و به همین خاطر مشاهده می-کنیم معلّم، کارمند، قاضی، استاد دانشگاه، وکیل و…. نیز در بین دانشجویان دورة دکتری وجود دارد، چرا کاری کردهاند که یک دانشجوی مسلمان!!! علیرغم عذاب وجدان و پشیمانی از ادامة تحصیل، در دفتر اسناد رسمی حضور یافته و با پرداخت مبلغی در اوج نداریش، به «دروغ» تعهّد بدهد که کار نخواهد کرد و در اختیار دانشگاه خواهد بود؟ سؤال دیگر این است که برخی از مسئولین رده بالای کشور عزیزمان در زمان اشتغال به کار خود مدرک دکتری خود را دریافت کردهاند و برخی نیز از دانشگاههای خارجی فارغالتحصیل شدهاند!!، حال چرا باید دانشجویان کنونی در منگنه قرار گیرند که از بین دورة دکتری و کار یکی را انتخاب کنند و یا اینکه هر دو را با گفتن یک دروغ تحمیلی انتخاب کنند؟ حال که با گوشهای از درد نوین!!! دانشجویان آشنا شدیم، از تمامی مسئولین محترم که درد دارند و خودشان درد کشیدهاند و دل دردمند دارند و میدانند دانشجویان چه دردهایی دارند خواهش میکنیم که دوایی برای دردهای ما تجویز کرده و برای همیشه سایة شوم چنین مقرّرات ظالمانه، تقلیدی، دروغین و دروغساز را از بالای سر دانشگاه و دانشجو بردارند تا هم امر معیشت دانشجویان مختل نشود، هم نهادها و سازمانها از توان علمی دانشجویان بهره ببرند، هم سنِّ ازدواج بیش از این بالاتر نرود و هم جمعیّت نخبة کشور تبدیل به دروغگویان نشوند. ان شاء الله.